دعا و پرستش به معنای حقیقی یعنی تسلیم کامل خودمان به خداوند بنابراین نقشی حیاتی در تداوم حیات روحانی و نیز رشد شخصیت روحانی دارد. در واقع ایمانداری که وقت کافی و زمانی مشخص به دعا وپرستش خداوند نمی دهد، نمی تواند زندگی پیروزمندانه و شخصیت مسیحی بالغی داشته باشد.
اگر هدف آفرینش انسان را مشارکت با خدا بدانیم، دعا به این هدف تحقق می بخشد. ولی باید بخاطر داشت که با خواندن بهترین کتابها در مورد دعا نمی توان دعا کردن را یاد گرفت و تنها با وارد شدن در گفتگوی صمیمانه با خدا می توان دعا را آموخت.
در دعا باید بیاد داشته باشیم که نه با وجودی ناشناخته و اسرارآمیز بلکه با خدایی که در کتاب مقدس و عیسی مسیح خود را آشکار کرد سخن می گوییم و مشارکت داریم.
کتاب مقدس شرح آشکارسازی خدا به انسان است و پیش از شروع دعا بیاد آوریم که می خواهیم با خدایی که در کتاب مقدس خود را آشکار کرده و خود را پدر آسمانی معرفی می کند سخن بگوییم.
پرستش
واژۀ پرستش بهمعنای ابراز تشکر و قدرشناسی قلبی است. در عهدعتیق پرستش در قالب "حمد و ثنا"، "عرض حال"، "تقدیم قربانی"، "نذر کردن" (نه بهمعنای معامله با خدا بلکه ابرازِ عملی تشکر) و "کلاً تقدیم خود"، بیان میشد. عهدعتیق بهکرات بر لزوم پرستشی تأکید میورزید که در آن برگزاری مراسم و آیین جایگزین حالت وجودی شخصی نگردد. اگر فرد صادقانه با تمام قلب خود در حضور خدا حاضر نمیشد، پرستش او مقبول نبود (مزمور ۴۰:۶-۸؛ عاموس ۵:۲۱-۲۴). در واقع پرستش، پاسخ انسان به عملکرد سرشار از فیض و رحمت خداست.
پرستش واکنش انسان به کنش خداست (عبرانیان ۱۳:۱۵ و انجیل مرقس ۱۰:۴۵) و هر چه این واکنش آگاهانهتر صورت گیرد، پرستش با محتواتر میگردد. عهدجدید نیز بهصراحت تقدیم همۀ وجود و زندگی خود به خدا را پرستش قلمداد میکند (رومیان ۱۲:۱). به یک معنا، عملکرد غیر از آن در نقطۀ مقابل پرستش قرار میگیرد. عهدجدید نیز همچون عهدعتیق پرستشی که ما را نسبت به نیازهای نیازمندان بیتفاوت میکند، مزمت مینماید چرا که ابراز لطف و محبت به خدا میباید در خود شخص چنین رویکردهایی را نسبت به دیگران ایجاد کند.