Total Pageviews

Saturday, September 22, 2018

امنیت نجات در کتاب مقدس

 کتاب مقدس به مساله امنیت ابدی ایمانداران پاسخی صریح نمی‌دهد. از بعضی آیات کتاب مقدس می‌توان این استنباط را کرد که امکان ندارد نجات خویش را از دست بدهیم؛ اما از برخی آیات دیگر، می‌توان چنین برداشت کرد که ممکن است ما نجات خویش را از دست بدهیم.
 آن گروه از مسیحیانی که معتقدند ایمانداران نمی‌توانند خدا را رد کنند یا نجات خویش را از دست بدهند، به آیات بسیاری اشاره می‌کنند که می‌گویند خدا حیات جاودانی می‌بخشد (به یوحنا ۳: ۱۶؛ ۶: ۴۵؛ ۱۱: ۲۶ مراجعه کنید). عیسی می‌فرماید که او به گوسفندانش حیات ابدی می‌بخشد و «تا به ابد هلاک نخواهند شد و هیچکس آنها را از دست من نخواهد گرفت» (یوحنا ۱۰۰: ۲۸). عیسی می‌فرماید او هر کسی را که به سوی او آید، بیرون نخواهد کرد؛ و از آنچه پدر به او داده است، چیزی را تلف نخواهد نمود (یوحنا ۶: ۳۷، ۳۹). پولس رسول می‌گوید که هیچ چیز قادر نیست ما را از محبت خدا جدا سازد (رومیان ۸: ۳۸-۳۹۹)؛ و نیز می‌گوید که ما به روح‌القدس مختوم شده‌ایم که بیعانه میراث ما است (افسسیان ۱: ۱۴). و نیز میگوید خدا که عمل نیکو را در شما شروع کرد، آن را تا روز عیسی مسیح به کمال خواهد رسانید (فیلپیان ۱: ۶۶). خدا قادر است تا آنچه را که به او سپرده ایم، حفظ کند (دوم تیموتائوس ۱: ۱۲)، ما را از وسوسه رهایی بخشد (دوم پطرس ۲: ۹۹)، و ما را از سقوط محفوظ نگاه دارد (یهودا ۲۴). در این آیات، ما می‌توانیم امنیت نجات ایمانداران را مشاهده کنیم.
 اما مسیحیانی که معتقدند که امکان دارد که ایمانداران نجات خود را از دست بدهند، آیات دیگری را مطرح می‌کنند که به از دست رفتن نجات اشاره دارند، آیاتی چون: اما هر که تا به آخر صبر کند، همان نجات یابد (مرقس ۱۳: ۱۳۳). این مسیحیان همچنین به آیاتی چون اول قرنتیان ۱۵: ۱-۲، کولسیان ۱: ۲۱-۲۳، عبرانیان ۳: ۶، ۱۲، ۱۰: ۳۵-۳۶۶ اشاره می‌کنند. آنان همچنین به کلام عیسی در یوحنا ۱۵: ۱-۶ اشاره می‌کنند که هر کس در او نماند، مثل شاخه بیرون انداخته می‌شود... و آنها را جمع کرده در آتش می‌اندازند. پولس رسول در رومیان ۱۱: ۲۲ می‌گوید که امت‌هایی که در رحمت و فیض خدا باقی نمانند، بریده خواهند شد. پولس رسول به مسیحیان غلاطیه می‌فرماید که ایماندارانی که مجددا به شریعت عهد عتیق بازگشت کنند، از مسیح باطل و از فیض ساقط گشته‌اند (غلاطیان ۵: ۱-۴). عیسی هنگامی که مثل برزگر را بیان می‌کرد، در مورد برخی اشخاص فرمود: «تا مدتی ایمان می‌دارند و در وقت آزمایش مرتد می‌شوند» (لوقا ۸: ۱۳۳). پولس رسول می‌گوید که بعضی از ایمان بر خواهند گشت (اول تیموتائوس ۴: ۱). نویسنده رساله به عبرانیان به خطر کسانی اشاره می‌کند که شریک روح‌القدس گردیدند و یا توسط خون مسیحمقدس گردانیده شدند، اما در نهایت مسیح را رد کردند (عبرانیان ۶: ۴-۶؛ ۱۰: ۲۸-۲۹، ۳۹۹). هشدارهای دیگری نیز در عهد جدید آمده است (دوم پطرس ۲: ۲۰-۲۱؛ مکاشفه ۳: ۵، ۲۲: ۱۹۹). این گروه از مسیحیان، می‌پرسند که اگر امکان از دست رفتن نجات ما وجود نداشت، پس این هشدارها چرا مطرح شده‌اند.
یوحنای رسول می‌نویسد که دجالانی که در کلیسا بودند، از ما بیرون شدند، لکن از ما نبودند زیرا اگر از ما می‌بودند با ما می‌ماندند؛ لکن بیرون رفتند تا ظاهر شود که همه ایشان از ما نیستند؛ یعنی هیچ یک به کلیسا تعلق نداشتند (اول یوحنا ۲: ۱۹۹).  آن گروه از مسیحیان که معتقدند ممکن نیست ایمانداران نجات خویش را از دست بدهند، می‌گویند که کسانیکه بعدها سقوط کردند، از همان ابتدا ایمانداران حقیقی نبودند. از سوی دیگر، آن گروه از مسیحیان که معتقدند ممکن است ایمانداران نجات خود را از دست بدهند، می‌گویند در میان کسانی که سقوط کردند، برخی از قبل ایمانداران حقیقی بودند و برخی نیز نبودند. آن کسانی که در ابتدا مسیحیان حقیقی بودند، بعدها مسیح را رد کردند؛ بنابراین، دیگر ازما نیستند. ما باید بسیار محتاط باشیم که در مورد کسی داوری نکنیم که آیا او مسیحی حقیقی هست یا نه (متی ۷: ۱-۲).همچنین نباید مغرور باشیم و بگوییم که هرگز سقوط نخواهیم کرد. پولس رسول می‌فرماید: آن که گمان برد که قائم است، باخبر باشد که نیفتد (اول قرنتیان ۱۰: ۱۲۲). یوحنای رسول نیز می‌نویسد: اما شما آنچه شنیدید، در شما ثابت بماند؛ زیرا اگر آنچه از اول شنیدید، در شما ثابت بماند، شما نیز در پسر و در پدر ثابت خواهید ماند (اول یوحنا ۲: ۲۴۴). بنابراین، مشاهده می‌کنیم که برخی آیات در عهد جدید، موید این دیدگاه است که  امکان ندارد که یک ایماندار نجات خود را از دست بدهد؛ اما آیاتی دیگر، این دیدگاه را تایید می‌کند که امکان دارد یک ایماندار نجات خود را از دست بدهد. آنچه مسلم است، این است که ما باید به این دو دیدگاه، به عنوان جنبه‌های مختلف یک حقیقت عظیم بنگریم، حقیقتی که ذهن خاکی و مخلوق ما، قادر به درک کامل آن نیست. حکمت خدا بس عظیم تر از حکمت بشری است.
 برخی می‌گویند که ایمانداران باید بین این دو جنبه، تعادل را حفظ کنند، به این ترتیب که اگر ایماندارای در مورد نجات خود نگران است، باید به او اطمینان خاطر داد که نجات او از امنیت برخوردار است. اما به ایمانداری که بیش از حد اطمینان دارد که که هرگز سقوط نخواهد کرد، باید هشدار داد که امکان سقوط واقعی وجود دارد. در اینجا نیز ما می‌توانیم عمق و غنای کتاب مقدس را مشاهده کنیم. کتاب مقدس می‌تواند پاسخگوی نیاز هر انسانی باشد.

آیا نامهای خداوند را میشناسید؟

آیا معنی این نامها را میدانید؟
بیایید خداوند را از طریق نامهایش بشناسیم:

یهوه ادونای_ خدای من
یهوه الشدای _ قادر مطلق
یهوه الیون_ خدای متعال
یهوه شالوم _ سلامتی
 یهوه الوهیم _ مقتدر
 یهوه صدقینو _ خداوند عدالت ما
یهوه ریی_شبان من است
یهوه روفکه_ درمان کننده
 یهوه شمه_ خدای حاضر
یهوه یرا_ فراهم کننده
یهوه یاه_خواهد بود
یهوه صبایوت _ خدای لشکرها
یهوه نسی_نشان من است

آیا مسیحیان به انبیاء ایمان دارند؟

آری، مسیحیان عقیده دارند که خدا انبیاء را فرستاد تا بوسیلۀ آنان کلام خود را به مردم برساند. بعلت گناه، اکثریت مردم نخواستند صدای خدا را بشنوند و یا اینکه بسبب کری گوش روحانی قادر به شنوایی نبودند، لیکن مردان و زنانی وجود داشتند که توبه کرده و مورد بخشش خدا قرار گرفتند. خدا با آنان سخن گفت و آنان را موظف ساخت تا پیغام او را به دیگران برسانند. از اینجهت آنها پیغمبران خدا شدند.
اطلاعات ما در مورد انبیاء از کتاب مقدس سرچشمه می‌گیرد که شامل شرح زندگی و بیانات و نوشتجات عده‌ای از انبیاء است که برای رسانیدن پیام الهی به مردم انتخاب شدند. اسامی برخی از انبیاء که در کتاب مقدس آورده شده عبارتند از: ابراهیم، موسی، هارون (برادر موسی)، مریم (خواهر موسی)، ناتان، سموئیل، داود، ایلیاء، الیشع، اشعیاء، ارمیاء، یونس، یوئیل، دانیال، و یحیی تعمیددهنده که آخرین پیغمبر قبل از آمدن عیسی مسیح بود. ابراهیم که دوست خدا و پدر ایمانداران نامیده شده است توسط خدا انتخاب گردید تا پدر بسیاری از اقوام باشد. در سن کهولت پسری به او بخشیده شد که از زن او ساره بدنیا آمد و نامش اسحاق بود. ابراهیم برای اطاعت از دستور خدا حاضر شد که فرزند خود اسحاق را قربانی نماید ولی خدا قوچی را برای قربانی بجای اسحاق مهیا فرمود (پیدایش ۲۲: ۱۹-۱). سپس خدا به ابراهیم وعده فرمود که از نسل اسحاق نجات و برکت به جهان ارزانی خواهد شد و این وعده در عیسی مسیح انجام پذیرفت. بعد از عیسی، انبیاء (یا رسولان) دیگری مانند پطرس و پولس ظهور کردند که کلام خدا را برای مردم بیان نمودند و آنان را تعلیم دادند که به عیسی مسیح ایمان بیاورند. ما معتقدیم که اینان آخرین انبیاء خدا بودند ولی از یک ‌نظر هر کسی پیغام واقعی خدا را به مردم برساند ممکن است نبی خوانده شود.

نظر به ‌اینکه عقیدۀ مسیحیان در ‌مورد انبیاء از بعضی جهات با عقاید پیروان سایر مذاهب تفاوتهائی دارد، مایلم به چند حقیقت مهم اشاره نمایم:

۱ - تعداد انبیاء معلوم نیست و ما اسامی بسیاری از آنان را نمی‌دانیم.

۲ - همۀ انبیاء تا آنجانیکه می‌دانیم از نسل ابراهیم و پسرش اسحاق بودند.

۳ - انبیاء از طرف خدا طی دوره‌ای که در حدود دو هزار سال طول کشید فرستاده شدند.

۴ - انبیاء عموماً برای اسرائیل فرستاده شدند. یعنی قومی که خدا انتخاب فرمود که قوم برگزیدۀ او باشند و بوسیلۀ آنها حقایق الهی به جمیع مردم جهان شناسانیده شود.

۵ - انبیاء بی‌گناه نبودند، بلکه مردمان با ایمانی که گناهان آنان آمرزیده شده بود.

۶ - انبیاء از میان طبقات مستقل اجتماع ظهور کردند، برخی دولتمند، برخی فقیر، برخی تحصیل کرده و برخی با معلومات کم، برخی پیر و برخی هم جوان بودند.

۷ - بعضی از انبیاء نظیر ایلیاء و یحیی تعمید دهنده کتابی ننوشتند ولی برخی نظیر موسی، داود، اشعیاء، یوحنا و پولس پیغام خدا را به‌ رشتۀ تحریر درآوردند تا نسلهای بعدی هم بتوانند بخوانند.

۸ - کلام خدا بطرق مختلف به انبیاء نازل می‌شد. برخی صدای خدا را می‌شنیدند، بعضی پیغام او را بوسیلۀ فرشتگان دریافت می‌نمودند، بعضی رؤیاها و بعضی خوابها می‌دیدند و بدون تردید عده‌ای هم پیغام خدا را با فکر و قلب خود درک می‌کردند. معهذا همه اطمینان داشتند که خدا با آنان صحبت کرده است و می‌توانستند با اعتماد به مردم بگویند "خداوند چنین می‌فرماید".

۹ - به بعضی از انبیاء از قبیل موسی و الیشع و پطرس، قوت انجام معجزات داده شد تا حقیقت پیغام خویش را بدانوسیله ثابت نمایند. ولی برخی نظیر یحیی تعمید دهنده معجزه‌ای انجام ندادند.

انبیائی که قبل از عیسی مسیح ظهور کردند برای مردم شرح دادند، خدا کیست و از آنان چه می‌خواهد و آنان را هشدار دادند که خدا کسانی‌ را که مطیع او نیستند تنبیه می‌نماید. همچنین به آنان مژده دادند اگر گناهان خود را ترک گویند و بسوی خدا برگردند، خدا آنها را خواهد بخشید و برکت خواهد داد.

منبع: کتاب مسیحیت چیست؟

نجات از دست دادنی است یا نه؟

همه مسیحیان بر این اعتقادند که ما تنها توسط فیض و رحمت خدا و با ایمان به عیسی مسیح نجات می‌یابیم (افسسیان ۲: ۸-۹). همچنین تمامی مسیحیان بر این عقیده اند که ما تنها با کمک روح‌القدس می‌توانیم به حیات خود در ایمان ادامه دهیم (غلاطیان ۳: ۳). با وجود این، از زمان نگارش عهد جدید تاکنون، مسیحیان در مورد اینکه آیا یک ایماندار ممکن است نجات خود را از دست بدهد یا نه، نظرات متفاوتی داشته اند. کتاب مقدس در این مورد تعلیمی صریح و واضح نمی‌دهد. بنابراین، نباید اجازه دهیم که دیدگاهمان ما را از خواهران و برادران مسیحی مان که ممکن است نظری متفاوت داشته باشند، جدا کند. در رساله یهودا این دو دیدگاه در مورد از دست دادن نجات، در کنار یکدیگر مطرح می‌شوند. در آیه ۲۱ یهودا می‌نویسد: خویشتن را در محبت خدا محفوظ دارید و منتظر رحمت خداوند ما عیسی مسیح برای حیات جاودانی بوده باشید. اما در آیه ۲۴ می‌گوید که خدا قادر است شما را از لغزش محفوظ دارد و در حضور جلال خود شما را بی عیب به فرحی عظیم قایم فرماید.

در کتاب مقدس مطالبی دربارۀ شماسان، کشیشان، اسقفان و شوراهای کلیسایی نوشته شده است. چگونه تمامی این رهبران و گروهها با یکدیگر کار و خدمت کرده اند؟ چگونه کلیسا تا کنون اداره شده است؟

در افسسیان ۴: ۱۱ پولس رسول در مورد انواع رهبران سخن می‌گوید که در میان آنها، رسولان رتبه نخست را دارند. واژۀ «رسول» در زبان یونانی به معنی «کسی است که فرستاده شده». دوازده رسول نخستین را عیسی شخصا برگزید (مرقس ۳: ۱۳-۱۹). آنان نقشی منحصر به فرد داشتند و شاهد خدمت، مرگ، قیام و صعود عیسی بودند (اعمال ۱: ۲۱-۲۲). پولس خود را بر این اساس رسول می‌داند که مسیح قیام کرده را دیده است (اول قرنتیان ۹: ۱-۲، ۱۵: ۵-۱۱). این رسولان اغلب از مکانی به مکانی دیگر می‌رفتند و کلیساهای جدیدی را بنا می‌نهادند. آنان تعالیمی را که اکنون در عهد جدید به دست ما رسیده است، به کلیساها می‌دادند و در امور روحانی بالاترین اقتدار را داشتند. با وجود این، کتاب مقدس اشخاصی چون برنابا (اول قرنتیان ۹: ۵-۶)، یعقوب برادر عیسی (غلاطیان ۱: ۱۹)، سیلاس و تیموتائوس (اول تسالونیکیان ۱: ۱، ۲: ۶-۷)، و نیز چند شخص دیگر را رسول می‌خواند (رومیان ۱۶: ۷، مکاشفه ۲: ۲).
در افسسیان ۴: ۱۱، در فهرستی که پولس از انواع رهبران ارائه می‌دهد، انبیا در مرتبه بعدی قرار گرفته‌اند. همانند انبیای عهد عتیق، خدا به آنان پیام می‌داد؛ ایشان این پیام را مستقیما از خدا می‌گرفتند (اول قرنتیان ۱۴: ۳۰). پیام ایشان کلامی بود تشویق آمیز، تقویت کننده و تسلی بخش (اعمال ۱۵: ۳۲؛ اول قرنتیان ۱۴: ۳، ۳۱). گاه نیز پیامشان، پیشگویی آینده بود (اعمال ۱۵: ۲۸، ۲۱: ۱۰-۱۱). در اول قرنتیان ۱۲: ۸-۱۰، نبوت به عنوان یکی از عطایای روح‌القدس برای ایمانداران ذکر شده است. پولس رسول تعلیم می‌دهد که جماعت ایمانداران باید درستی پیام انبیا را بیازمایند (اول قرنتیان ۱۴: ۲۹-۳۳). در کلیسای اولیه تعداد این گونه انبیا فراوان بود؛ در میان ایشان هم زن دیده می‌شد و هم مرد (اعمال ۱۱: ۲۷-۲۸، ۱۳: ۱، ۱۵: ۳۲، ۲۱: ۹-۱۰؛ اول قرنتیان ۱۱: ۴-۵؛ اول تیموتائوس ۴: ۱۴).
در فهرست پولس در افسسیان ۴: ۱۱، مبشرین در رتبه سوم قرار گرفته‌اند. مبشر یعنی «کسی که خبر خوش را می‌گوید». فیلیپس، که جزو هفت شماس نخستین بود، مبشر نیز خوانده شده است (اعمال ۲۱: ۸). او خصوصا این قابلیت را داشت که انجیل یا خبر خوش را در مکانهای جدید و برای مردمان جدید بیان کند (اعمال ۸: ۵-۸، ۸: ۲۶-۴۰). تیموتائوس نیز اگر چه «رسول» خوانده شده است، اما به او گفته شده که عمل مبشر را به جا آورد (دوم تیموتائوس ۴: ۵).
«شبانان» و «معلمان» در آخر فهرست پولس ذکر شده اند؛ آنان رهبرانی بودند که کار شبانی، مشاوره، موعظه و تعلیم را در کلیسا انجام می‌دادند.
کلیسا از همان ابتدا میسیونرهایی را به اطراف و اکناف می‌فرستاد (اعمال ۱۳: ۱-۳، ۱۵: ۲۲، ۳۲، ۱۸: ۲۷). از آنجا که واژۀ «رسول» به معنی «کسی که فرستاده شده» می‌باشد، برخی مسیحیان معتقدند که میسیونرهای دوره‌های معاصر، رسول هستند، خصوصا کسانی که کلیساهای جدید تاسیس می‌کنند.

منبع: انتشارات نور جهان

نماز مسيحيان چگونه است؟


در پاسخ به اين سؤال می‌توان گفت، ما در مسيحيت تابع احکام و آداب و فرائض خاص مذهبی نيستيم. ضمناً در مسيحيت کتابمقدسی، مراسمی تحت عنوان نماز وجود ندارد. در مسيحيت، ايماندار مسيحی در نام و از طريق عيسی مسيح، يک رابطه و مشارکت شخصی توسط روح‌القدس، ‌با خدای زنده دارد، بنابراين رابطه او با خدا با يک سری مراسم مذهبی و قوانين مخصوص آن محدود نمی‌شود.
مسيحيان در گفت و شنود‌های خود با پدر آسمانی‌شان خدا، کتاب مقدس را که تماماً از الهام خداست، با هدايت روح خدا مطالعه می‌کنند و خدا از طريق کلام زنده و حقيقی خود با فرزندانش صحبت می‌کند. همچنين مسيحيان در دعا با پدر آسمانی خود گفتگو می‌کنند و به اين صورت با خدا مشارکت روحانی دارند.
وقتی مسيحيان دعا می‌کنند، دعای آنها می‌تواند شامل اين قسمتها باشد:

١- ستايش و پرستش و شکرگزاری خدا، برای قدوسيت و پاکی او که از گناه متنفر است و نمی‌تواند با گناه سازش کند. برای محبت عظيم او که انسان گناهکار را آنقدر دوست داشت که يگانه فرزند روحانی خود عيسی مسيح را بخاطر ما فدا کرد. برای فيض و رحمت و بخشش بيکران او که گناهانمان را در اتحاد با مسيح و به دليل خون ريخته شده او بخشيده و ما را از گناه و نتايج شوم آن نجات داده. برای عظمت و قدرت و شکوه و جلال او و برای همه وعده‌ها و برکات و نعمتهای بی‌دريغ او در عيسی مسيح، خداوند و منجی ما.

٢- اعتراف به گناهان دانسته با دلی فروتن و توبه‌کار، چون گناه اعتراف نشده می‌تواند به رابطه ما با خدا لطمه بزند و باعث شود که رابطه‌ای شفاف و صميمی با خدا و ديگران نداشته باشيم. همچنين گناه، مانع جاری شدن برکات خدا به زندگی ما شده و مشکلات بسياری را به همراه می‌آورد. ضمناً چنانکه در اتحاد با مسيح از گناهان‌‌مان بخشيده شده‌ايم، ديگران را می‌بخشيم و برای آنان دعای خير می‌کنيم.

٣- دعا و شفاعت بنام مسيح برای انسانهای گمگشته و نجات نيافته، همچنين برای نيازهای‌ خود و خانواده و عزيزان‌مان و برای هر احتياج ديگر مانند حفاظت الهی و شفا و موضوعات ديگر نيز می‌توان دعا کرد.

بطور کلی مسيحيان واقعی، گفتگو با خدا و ستايش و پرستش او را بطور عادی و روزانه در وقت و بی‌وقت انجام می‌دهند و اين قسمتی از زندگی آنان می‌باشد. مسيحيان اين را نه بخاطر اجبار و يا صرفاً ترس از خدا انجام می‌دهند، بلکه بخاطر عشقی که در اتحاد با عيسی مسيح خداوند نسبت به او دارند. وقتی ما به عمق محبت مسيح فکر می‌کنيم که چگونه بخاطر ما گناهکاران رنج کشيد و حتی مرگ بر روی صليب را که شرمسارترين طريق کشتن يک شخص بود متحمل شد تا حيات خود را به ما ببخشد، آنوقت است که با جان و دل در حضور او وقت می‌گذاريم و نامش را در قلب و وجود خود جلال می‌دهيم. کسی که از راه ايمان به مسيح، محبت خدا را چشيده، آنوقت می‌تواند خدا را متقابلاً دوست بدارد و با انگيزه عشق و محبت، در حضور او دعا کند و او را ستايش و پرستش نموده و شکر و سپاس گويد.
در خاتمه، شما حق‌جوی عزيز را دعوت می‌کنيم که به مسيح خداوند و واقعيت مرگ او بر صليب و قيام و رستاخيز او از مردگان، برای دريافت نجات و حيات جاويد، ايمان بياوريد تا با خدای پدر آسمانی اتحاد و رفاقت و مشارکت داشته باشيد و در نام نجات دهنده بشر عيسی مسيح و با هدايت روح القدس دعا کنيد و با خدای زنده حقيقی، گفت و شنود نمائيد. کلام خدا در مزمور سی و چهارم داود آيه هشت می‌فرمايد: "بچشيد و ببينيد که خداوند نيکو است. خوشابحال شخصی که بدو توکل می‌دارد."

منبع: رادیو مژده

آیا در نجاتِ مسیح شفا هم هست؟


اشعیاء 53: 5، که در 1 پطرس 2: 24 هم در مورد آن آمده، یک آیۀ کلیدی دربارۀ شفاست، اما اکثرا اشتباه فهمیده شده و اشتباه به آن عمل کرده شده است. "حال آنکه بسبب تقصیرهای ما مجروح و بسبب گناهان ما کوفته گردید و تادیب سلامتی ما بر وی آمد و از زخمهای او ما شفا یافتیم." کلمة شفا یافتیم می تواند هم شفای روحانی و هم شفای جسمانی باشد. بهر حال متن اشعیاء 53 و 1 پطرس 2 این را واضح می نماید که منظور شفای روحانیست. "که خود گناهان ما را در بدن خویش بردار متحمل شد تا از گناه مرده شده بعدالت زیست نماییم که بضربهای او شفا یافته اید" (1 پطرس 2: 24). این آیه دربارة گناه و عدالت صحبت می کند، نه بیماری. بنابراین شفا یافتن در هر دو آیه بمعنی بخشیده شدن و نجات یافتن است و نه شفای جسمانی.

کتاب مقدس بطور مشخص شفای جسمانی را به شفای روحانی ربط نمی دهد. گاهی مردم با ایمان آوردن به مسیح شفای جسمانی هم دریافت می کنند، ولی این همیشه اتفاق نمی افتد. گاهی ارادة خداست که شفا بیابیم و گاهی نیست. یوحنای رسول به ما دیدی صحیح از این مطلب می دهد: "و اینست آن دلیری که نزد وی داریم که هر چه بر حسب ارادة او سوال نماییم ما را می شنود. و اگر دانیم که هر چه سوال کنیم ما را می شنود – هر چه سوال نماییم – پس می دانیم که آنچه از او درخواست کنیم می یابیم" (1 یوحنا 5: 14-15). خدا هنوز معجزات انجام می دهد. خدا هنوز مردم را شفا می بخشد. بیماری، درد و مرض، و مرگ هنوز واقعیتهای زندگی در این دنیا هستند. تا وقتیکه خداوندمان باز نگشته است، تمام کسانیکه امروز زنده اند روزی خواهند مرد و بیشتر آنها (همراه مسیحیان) بعلت اشکال جسمانی (بیماری و یا تصادف)از این دنیا می روند. ارادة خدا همیشه برای شفای جسمانی ما نیست.

در نهایت، شفای جسمانی ما در بهشت برایمان مهیا شده و در انتظار ماست. در بهشت، دیگر دردی نیست، مرضی نیست، رنجی نیست و مرگی نیست (مکاشفه 21). همة ما نیاز داریم که کمتر مشغول شرایط جسمانی خود و بیشتر متوجة شرایط روحانیمان باشیم (رومیان 12: 1-2). آنوقت می توانیم تمرکز قلبمان را بر روی بهشت بگذاریم که در آنجا دیگر مجبور نیستیم با مسائل و مشکلات جسمانی در گیر شویم. مکاشفه 21: 4 می گوید که شفای واقعی که ما باید مشتاق آن باشیم این است: "و خدا هر اشکی از چشمان ایشان پاک خواهد کرد و بعد از آن موت نخواهد بود و ماتم و ناله و درد دیگر رو نخواهد نمود زیرا که چیزهای اول درگذشت."

تعمید روح القدس چیست؟

تعمید روح القدس را می توانیم اینطور توضیح بدهیم که کار روح القدس است در وقت نجات که باعث اتحاد ایمانداران با مسیح و با ایمانداران دیگر در بدن مسیح می شود. در کتاب مقدس اول قرنتیان 12 : 12-13 مرکز بحث در مورد تعمید روح القدس است: "زیرا چنانکه بدن یکیست و اعضای متعدد دارد و تمامی اعضای بدن اگر چه بسیار است یکتن می باشد همچنین مسیح نیز می باشد. زیرا که جمیع ما بیکروح در یک بدن تعمید یافتیم خواه یهود خواه یونانی خواه غلام خواه آزاد و همه از یک روح نوشانیده شدیم" (1 قرنتیان 12: 13). در حالیکه رومیان 6 : 1-4 هر چند به روح خدا اشاره نمی کند، اما موقعیت ایماندار را قبل از ایمان به خدا به زبانی مشابه اول قرنتیان توضیح می دهد: "پس چه گوییم؟ آیا در گناه بمانیم تا فیض افزون گردد؟ حاشا! مایانیکه از گناه مردیم چگونه دیگر در آن زیست کنیم؟ آیا نمی دانید که جمیع ما که در مسیح عیسی تعمید یافتیم در موت او تعمید یافتیم؟ پس چونکه در موت او تعمید یافتیم با او دفن شدیم تا آنکه بهمین قسمیکه مسیح بجلال پدر از مردگان بر خاست ما نیز در تازگی حیات رفتار نماییم."

حقایق زیر برای درک واقعی تعمید روح لازمند. اول، 1 قرنتیان 12: 13 واضحا می گوید که همه تعمید یافته اند، درست مثل اینکه همه از یک روح نوشانیده شده اند (سکونت روح القدس). دوم، در هیچ جای کتاب مقدس، به ایمانداران گفته نشده که با و یا در روح تعمید بگیرید و یا اینکه تعمید در روح القدس را بطلبید. این نشان می دهد که همۀ ایمانداران این تجربه را داشته اند. سوم، افسسیان 4 : 5 بنظر می آید اشاره به تعمید روح القدس است. اگر اینطور باشد، تعمید در روح برای همۀ ایمانداران است، درست مثل "یک ایمان" و "یک پدر".

در نتیجه، تعمید روح القدس دو چیز انجام می دهد:

 1) ما را به بدن مسیح وصل می کند،

 2) شریک در مصلوب شدن مسیح را واقعی می کند.

در بدن او بودن یعنی با او در زندگی جدید قیام کردن (رومیان 6 : 4). ما باید از عطایای روحانی خود استفاده کنیم تا بدن بطور صحیح و مرتب همانطور که در 1 قرنتیان 12 : 13 می گوید کار کند. تعمید روح بعنوان پایة اتحاد کلیساست همانطور که در افسسیان 4 : 5 گفته شده است. از طریق تعمید روح القدس با مسیح در مرگ، دفن شدن، و قیامش شریک می شویم و این پایة جدایی ما از قدرت گناه را بنا می کند تا بتوانیم در زندگی جدید ادامه دهیم. (رومیان 6 : 1-10 و کولسیان 2 : 12).

یوحنا (نویسنده انجیل) کیست؟

یوحنّا نام یکی از دوازده رسولان مسیح است. وی نویسنده پنج کتاب از کتابهای عهد جدید ( مکاشفه، رساله اول ودوم وسوم یوحنا ) به انضمام انجیل یوحنّا می‌باشد. نام پدر او زِبِدی و نام مادرش سالومه و برادر یعقوب رسول بوده است. نام وی معمولا بعد از برادرش یعقوب آمده است، که دلالت بر آن دارد که یوحنّا برادر کوچکتر بوده است. نام مادر وی به احتمال زیاد سالومه، خواهر مریم، مادر عیسی می‌باشد، اما این مورد توسط بعضی‌ها با تردید نگاه کرده می‌شود. سالومه یکی از زنانی بود که عیسای مسیح و شاگردانش را خدمت می‌کرد. شغل وی ماهیگیری و همراه با پدر و برادرش به تجارت ماهی می‌پرداخته است. او در ماهیگیری با پطرس و اندریاس نیز شریک بوده است. تعداد قایقها و افرادی که برای آنها کار می‌کرده اند، نشان بر آن دارد که آنها دارای موسسه ماهیگیری شایان توجهی بوده اند. پولس، یوحنا و پطرس و یعقوب را ستونهای کلیسا خواند و یوحنا یک از کسانی بود که پولس را تشویق به خدمت در میان غیر یهودیان کرد. (لوقا ۵: ۱۰؛ متی ۲۷: ۵۵-۵۶؛ مرقس ۱۵: ۴۰؛ متی ۴: ۱۸-۲۲)

 منابع کتاب مقدس:   اعمال باب ۴ ، ۱۲ ، ۱۳ ، ۱۵ – لوقا باب ۵ - متی باب ۲۷ - مرقس باب ۱۵ - متی باب ۴

لوقا (نویسندۀ انجیل) کیست؟

لوقا یکی از مبشرین و نویسنده انجیل لوقا و کتاب اعمال رسولان می‌باشد. وی شخصی غیر یهود بوده که سپس به مسیح ایمان آورده است. خود وی می‌گوید که شاهد بر زندگی عیسی مسیح نبوده است. وی پزشک و یکی از همکاران نزدیک پولس بوده و در بسیاری از سفرها همراه او بوده است. در سه رساله پولس (کولسیان، فلیمون و تیموتائوس دوم) از وی نام برده شده است. وی تنها شخصی است که در دوران زندانی شدن دوم پولس در روم با وی بوده است.

 منابع کتاب مقدس:   لوقا باب ۱ - کولسیان باب ۴ - فلیمون باب ۱ - تیموتائوس دوم باب ۴

مَرقُس (نویسنده انجیل) کیست؟


مَرقُس نام یکی از مبشرین و نویسنده دومین انجیل می‌باشد. نام اصلی وی یوحنا و لقب وی مرقس می‌باشد. وی پسر عموی برنابا و پسر مریم می‌باشد، نامی از پدر وی در کتاب مقدس دیده نمی‌شود اما مادرش از ایمانداران بوده که پس از آنکه پطرس در زمان هیرودیس دستگیر شده و به زندان افتاد، توسط فرشته خداوند از زندان نجات پیدا کرد، و به خانه مریم مادر مرقس که عده ای از ایمانداران برای دعا آنجا جمع شده بودند، رفت. از وی در رساله پولس به فلیمون و دوم تیموتائوس و رساله اول پطرس نام برده شده است.
مرقس همراه با برنابا و پولس به سلوکیه و از آنجا با کشتی به قبرس رفتند. و در شهر سلامیس و تمامی جزیره به مسیح، موعظه می‌کردند. سپس پولس و همراهانش با کشتی به پرجه پمفلیه رفتند و در آنجا مرقس از آنان جدا شده به اورشلیم بازگشت.
پس از مدت زمانی، پولس از برنابا خواست که به شهرهایی که قبلا بوده اند، سربزنند، برنابا می‌خواست که مرقس نیز همراه آنان باشد، ولی بر سر بردن مرقس با پولس دچار اختلاف شده و از هم جدا شدند و برنابا با مرقس به قبرس رفتند.
پس از مدتی مرقس را همراه با پولس در اولین زندانی شدن پولس در روم می‌بینیم و پس از مدتی او پیش پطرس دیده می‌شود و پطرس او را پسر خود می‌خواند. پس از چندی او در نزد تیموتائوس در افسس می‌باشد و زمانیکه پولس در دومین بار زندانی شدن خود در روم از تیموتائوس می‌خواهد که مرقس را نیز همراه خود بیاورد. و بعد از آن دیگر اطلاعاتی از مرقس در دسترس نمی‌باشد.

 منابع کتاب مقدس:   اعمال باب ۱۲ ، ۱۳ ، ۱۵ - کولسیان باب ۴ - تیموتائوس دوم باب ۴ - فلیمون باب ۱ - پطرس اول باب ۵

متی (نویسنده انجیل) کیست؟

متی نام یکی از دوازده شاگردان عیسای مسیح بوده که نه تنها یکی از رسولان بلکه یکی از بشارت دهندگان نیز بوده است. اولین انجیل توسط وی نوشته شد که به انجیل متی معروف است. نام وی در لیست نام شاگردان در سه انجیل و کتاب اعمال آمده است، هر چند که در اناجیل لوقا و مرقس در رتبه هفتم و در انجیل متی و کتاب اعمال جایگاه اسمی وی با توما تعویض و در رتبه هشتم قرار گرفته است. نام پدر متی حلفی بود و قبل از آشنایی با مسیح او را لاوی می‌نامیدند، شغل وی باجگیری ( مامور وصول مالیات) بوده است. متی متعلق به گروه باجگیران و گناهکاران بوده است.
عیسی زمانیکه در کفرناحوم بود او را دید و به او گفت: «مرا متابعت كن .» و متی برخاسته و به دنبال عیسی رفت و از شاگردان وی گشت. در همان روز، متی مهمانی بزرگی داد و عیسی و شاگردانش و دوستان متی که از باجگیران و گناهکاران بودند نیز در این مهمانی شرکت داشتند. پس از عروج مسیح به آسمان، متی یکی از اشخاصی بود که در بالاخانه ای جهت دعا و نیایش با سایر شاگردان جمع می‌شد.

 منابع کتاب مقدس:   متی باب ۹ و ۱۰- مرقس باب ۲ و ۳ - لوقا باب ۶ - اعمال باب ۱

عید های مهم ِ مسیحیت کدامند؟

1. کریسمس
2. عید پاک
3. عید پنطیکاست

1. کریسمس، جشنی است که هر سال به منظور گرامی داشت سالروز تولد مسیح برگزار می‏شود. بسیاری از اعضای کلیسای کاتولیک روم و پیروان آیین پروتستان، کریسمس را در روز ۲۵ دسامبر جشن گرفته و بسیاری نیز آنرا در شامگاه ۲۴ دسامبر برگزار می‌کنند.

2. عید پاک یا قیام، روز رستاخیز عیسی مسیح از مردگان و یکی از مهمترین اعیاد مسیحیان پس از کریسمس است. قیام مسیح از مردگان همه ساله در اواخر ماه مارس یا اوایل آوریل، در آغاز بهار جشن ‌گرفته می‌شود.

3. عید پنطیکاست، برای مسیحیان روز پنطیکاست اهمیت خاصی دارد، زیرا در اولین عید پنطیکاست پس از مرگ و قیام عیسی، روح‏القدس‏ با قدرت عظیم بر شاگردان او نازل شد. در آن زمان، شاگردان از روح‏القدس‏ پر شدند و تعمید روح‏القدس‏ را یافتند (اعمال رسولان ۲: ۱-۴).

پنطیکاست! قسمت سوم

حال، پنطیکاست امروز برای ما چه معنایی دارد؟

پاسخ آن، "تحول در زندگی" است. عیسی قربانی گناه و قربانی سلامتی ماست. اگر ایمان داشته باشیم که عیسی بر روی صلیب به‌جای ما مرده و اگر از گناهان‌مان توبه کنیم، میثاق و عهدجدید خدا شامل حال ما نیز می‌شود به‌عنوان نشان رابطۀ جدیدمان با خدا بر اساس این میثاق، روح‌القدس در وجود ما سکونت می‌گزیند و ما را وارد جشن شاد و پر شکوه پنطیکاست می‌سازد. روح‌القدس ما را توانایی می‌بخشد تا شریعت محبت را به‌جا آوریم، محبت به خدا و به انسان‌ها. ما عضو خانوادۀ الهی می‌گردیم و اجازه می‌یابیم آزادانه به حضور او داخل شویم. هر چقدر بیشتر تسلیم روح‌القدس شویم و اجازه دهیم که او وجود ما را کنترل کند، او ما را متوجه گناهان نهان و پوشیدۀ زندگی‌مان می‌سازد و به ما قدرت می‌بخشد تا بر آن گناهان چیره شویم.

معنای دیگر پنطیکاست این است که همراه با افاضۀ روح‌القدس، مأموریت جدیدی نیز بر دوش ما گذارده می‌شود. عیسی به پیروانش دستور داد که «بروید و همۀ امت‌ها را شاگرد سازید» (متی ۲۸:‏۱۹). اما به ایشان فرمود که پیش از حرکت، در اورشلیم بمانند تا روح‌القدس موعود را بیابند. بنابراین، هدف عطای روح‌القدس، اعلام خبر خوش انجیل به انسان‌هاست.

به یک معنی پنطیکاست ابطال لعنت برج بابل است (پیدایش ۱۱، خصوصاً آیات ۶ تا ۷). زمانی که تمام بشر یک قوم بود با یک زبان و با یک هدف شرارت‌بار، خدا زبان‌شان را منقسم کرد تا هدف‌شان را باطل سازد و ایشان را پراکنده کند. اما در پنطیکاست، نقشۀ الهی این بود که همۀ مؤمنین به‌واسطۀ روح‌القدس یک قوم گردند و یک هدف داشته باشند که همانا اعلام معرفت عیسای مسیح به جهان می‌باشد؛ و به ایشان یک زبان بخشیده شد تا این هدف را تحقق بخشند، و آن زبان محبت است. به گفتۀ پولس، خدا «... این مسئولیت را به ما سپرده تا پیغام این آشتی را به دیگران نیز برسانیم... ما سفیران مسیح هستیم. خدا به‌وسیلۀ ما با شما سخن می‌گوید» (دوم قرنتیان ۵:‏۱۸و۲۰). این دعوتی است والا و افتخاری است بس عظیم برای هر ایماندار.

امروز، این است مفهوم و پیام پنطیکاست برای ما!
پنطیکاست یعنی رابطه ‌ای جدید با خدا، آغازی جدید، زندگی جدید، هدفی جدید، پیامی پیروزمند، و اطمینان از حیاتی نو در ملکوت جدید خداوند! باشد که در این پنطیکاست خداوند قلب و وجود شما را مالامال از قدردانی نماید، قدردانی به‌خاطر این هدیۀ پرارزش!

پنطیکاست! قسمت دوم

حال، بیایید به رویدادهای پنطیکاستِ عهدجدید نگاهی بیافکنیم. خداوند عیسی در روز تهیۀ عید پسح مصلوب شد و در فردای سَبّت پسح قیام فرمود. پیش از رنج صلیب، وعده داد که روح‌القدس را بفرستد (یوحنا ۱۴:‏۱۶-‌‌‏۱۷). به هنگام غروب روز قیام (که اولین روز دورۀ پنجاهه منتهی به روز پنطیکاست بود)، عیسی از درهای بسته عبور کرد و خود را به شاگردان ظاهر فرمود. او دو بار شاگردان را با کلمۀ "سلام" (سلامتی و آرامش)، تحیت گفت و آنگاه، بر ایشان دمید و فرمود‌:

«روح‌القدس را بیابید!» (یوحنا ۲۰:‏۲۲). برای کسی که ایمان داشت، این نوبری بود برای عید پنطیکاست! بعد از پنجاه روز، «چون روز پنطیکاست رسید» (اعمال رسولان ۲:‏۱)، روح‌القدس نازل شد. روح‌القدس در وجود مؤمنین ساکن شد.

همانگونه که گرده‌های نان تازه که در حضور خداوند در روز پنطیکاست تکان داده می‌شد، حاوی خمیرمایه بود، کلیسای تازه متولد شده، یعنی آنانی که در مسیح عادل شمرده شده بودند، در خود خمیرمایۀ روح‌القدس را داشتند. و همانگونه که عید پنطیکاست مظهر عهد خدا با قوم یهود بود، افاضۀ روح‌القدس نیز مظهر عهد و میثاق جدید خدا با تمام بشریت بود. این همان وعده‌ای است که خدا به زبان ارمیای نبی فرموده بود که «... با خاندان اسرائیل و خاندان یهودا عهد تازه‌ای خواهم بست، نه مثل آن عهدی که با پدران ایشان بستم... شریعت خود را در باطن ایشان خواهم نهاد و آن را بر دل ایشان خواهم نوشت و من خدای ایشان خواهم بود و ایشان قوم من خواهند بود» (ارمیا ۳۱:‏۳۱-‌‌‏۳۳).

عهد قدیمی، عهدی بود بیرونی و مبتنی بر احکام و تشریفات؛ در حالی که عهد و میثاق نو، درونی است و بر دل و فکر انسان نوشته می‌شود. عهد قدیم نظامی بود که به گناه انسان اشاره می‌کرد، اما مجازات آن را به زمانی دورتر موکول می‌کرد؛ در این خصوص نویسندۀ رساله به عبرانیان چه زیبا می‌گوید که «... این قربانی‌ها همه ساله، ... خاطرۀ تلخ نافرمانی‌ها و گناهان‌شان را به یادشان می‌آورد، زیرا محال است که خون گاوها و بزها واقعاً لکه‌های گناه را پاک سازد» (عبرانیان ۱۰:‏۳-‌‌‏۴ ترجمۀ تفسیری). اما میثاق جدید بر قربانیِ "یک‌بار برای همیشۀ" عیسی و بر عدالت او استوار است که تاوان تمام جهالت‌ها و بی‌ایمانی‌های ما را پس داد.

پنطیکاست! قسمت اول

این کلمه برای هر مسیحی، در هر جا، یادآور منظرۀ پرشکوه قرارگیری زبانه‌های آتش بر سر مسیحیان اولیه و افاضۀ عطای شگفت‌انگیز زبان‌ها به‌عنوان نشانۀ افاضۀ روح‌القدس می‌باشد. این رویدادها در باب دوم کتاب اعمال رسولان ثبت شده است. اما آیا یادآوری این صحنۀ حیرت‌انگیز کافی است؟ آیا نباید معنی عمیق‌تر این رویداد را جستجو کرد؟ این واقعه چه مفهومی برای آنانی که آنجا حاضر بودند، داشت؟ و امروز چه مفهومی برای ما دارد؟

پنطیکاست در اصل واژه‌ای است یونانی به معنی پنجاه. این کلمه در ترجمۀ یونانی تورات، نام یکی از سه عید بزرگ یهودیان بود. در زبان عبری، این عید را "عید هفته‌ها" می‌نامیدند که شرح آن در لاویان باب ۲۳ و تثنیه باب ۱۶ آمده است.

این دورۀ پنجاه روزه که منتهی به این عید می‌شد (نام پنطیکاست یا پنجاهه به همین جهت بر آن گذارده شده است)، از فردای آخرین شنبۀ عید پِسَح (فِصَح) آغاز می‌شد. در اولین روز این پنجاهه، اولین بافه از نوبر گندم را همراه با برۀ قربانی به حضور خداوند می‌آوردند.

در روز پنجاهم، یعنی در روز پنطیکاست، دو گِردۀ نان که با خمیرمایه و با آرد مرغوب پخته شده، باز همراه با برۀ قربانی، به حضور خداوند آورده می‌شد. به این شکل، درو محصول را جشن می‌گرفتند. شور و شعف این جشن را به‌راحتی می‌توان تجسم کرد.

پس از گذشت قرن‌ها، یهودیان پی‌بردند که این عید برای آنان معنایی عمیق‌تر در بردارد. عید پنطیکاست در ماه سوم سال عبری واقع بود، یعنی در همان ماهی که خداوند عهد خود را بر کوه سینا به موسی عطا فرمود (خروج ۱۹). خداوند وعده داده بود که اگر ایشان از فرایض این عهد اطاعت کنند، محصول ایشان را برکت خواهد داد (تثنیه ۲۸). پس جای تعجب نیست که برای قوم یهود، عید پنطیکاست نماد و مظهر تجدید عهد ایشان با خداوند بود.

پنطیکاست چیست و چه مفهمومی از ابتدا برای مسیحیان داشته؟


پنطیکاست در تقویم کلیسایی، فصل نیایشی کلیسا بعد از ایام عید قیام میباشد، که جشن نزول روح القدس بر کلیساست. شروع دوره ای که توسط روح القدس، کلیسا (ایمانداران به مسیح) تحت راهنمایی و هدایت او قرار گرفت.(مراجعه شود به اعمال رسولان باب ۲ آیات ۱ تا ۴۱)

در این روز مقدس، وقتی روح القدوس بر رسولان مسیح قرار گرفت؛ در حالیکه رسولان مسیح به زبان محلی مردم جلیل صحبت میکردند، ولی تمامی مردمی که از زبانهای بیگانه در آن جمع حضور داشتند یکباره ، گفته های ایشان را کاملا فهمیدند و روح القدوس به همه، فهم درک کردن زبانهای غیر را عطا فرمود.

پنطیکاست درهشتمین یکشنبه بعد ازعید قیام، یا پنجاه روز بعد از عید قیام میباشد.

کلمه ی پنطیکاست ‘Pentecost’  از یونانی آمده و به معنی پنجاهمین است. کلمه ی پنطیکاست در ابتدا به عید یهودیان نسبت داده شد که عیدی است که پنجاه روز بعد از عید فصح میباشد، زمانیکه اولین محصول گندم درو شده، به خداوند تقدیم شد که به عید هفته ها مشهور است ( مراجعه شود به لاویان باب ۲۳ آیات ۱۵ تا ۲۱) و مراجعه کنید به ( تثنیه باب ۱۶ آیات ۹ تا ۱۱).

باب دوم از کتاب اعمال رسولان با این جمله آغاز میشود که چون عید هفته ها یا روز پنطیکاست فرا رسید..

بعضی از مسیحیان، این زمان را بعنوان تولد کلیسا، محترم می شمارند، زیرا که از این زمان بود که رسولان مسیح، با یاری و هدایت روح القدس، پیام نجات بخش انجیل مسیح را به جهان اعلام کردند. در حقیقت این زمان شروع کار جدید مسیح برای کلیساست تا از این طریق نجات جهانیان را فراهم کند و کار کلیسا از این زمان آغاز شد.

عید پنطیکاست از قدیمی ترین جشن های تاریخ کلیساست. عید پنطیکاست هر ساله روزش در تقویم تغییر میکند و بستگی به این دارد که روز عید قیام به چه زمانی بیفتد.

 نزول روح القدس- پنطیکاست

در روز یکشنبه ی پنطیکاست، وقتیکه روح القدس بر رسولان مسیح قرار گرفت و نزول آمد، آنها از هدایای روح القدس لبریز شدند. این هدایا به آنها قدرت و یاری رسانید تا بتوانند پیام انجیل مسیح را به تمامی اقوام دنیا برسانند. امروزه این فیض روح القدس، برای ما نیز بصورت فیض رایگان ریخته میشود و از طریق آن میتوانیم روح خود را چنان درزندگی با خداوند تقدیم کنیم که ثمرات آن در زندگی مسیحی مان به روشنی دیده شود.

پولس رسول در اول قرنتیان باب ۱۲ میفرماید:

ظهور روح، به هر کس برای منفعت همگان داده میشود. به یکی به وسیله روح، کلام حکمت داده میشود، به دیگری به واسطه همان روح، کلام معرفت و به شخصی دیگر به وسیله همان روح، ایمان و به دیگری باز توسط همان روح، عطایای شفا دادن. به شخصی دیگر قدرت انجام معجزات داده میشود، به دیگری نبوت، و به دیگری تشخیص ارواح. و باز به شخصی دیگر سخن گفتن به انواع زبانهای غیر بخشیده میشود و به دیگری ترجمه ی زبانهای غیر. اما همه ی اینها را همان یک روح به عمل می اورد و آنها را به اراده خود تقسیم کرده، به هر کس می بخشد.

عطایا روح در ایمانداران نشانه های و میوه هایی دارد که توسط و از طریق آنها میتوان تشخیص داد که این عطایای روح القدس میباشد؛

پولس رسول در غلاطیان باب پنج ۵ میفرماید: میوه و نشانه هایی که ثمرات روح در شخص ایماندار مشخص میشود این است:

ثمره ی روح،

محبت، شادی، آرامش، صبر، مهربانی، نیکویی، وفاداری، فروتنی و خویشتنداری است

خدا، تثلیث

در کتاب پیدایش فصل اول، آیۀ ۲۶ نوشته شده است که "و خدا گفت: آدم را بصورت ما و موافق شبیه ما بسازیم". و سپس در آیۀ ۲۷ می‌فرماید: "پس خدا آدم را بصورت خود آفرید. او را بصورت خدا آفرید. ایشان را نر و ماده آفرید". عده‌ای می‌گویند، زمانی که خدا فرمود: "آدم را بصورت ما و موافق شبیه ما بسازیم" او با فرشتگان صحبت می‌کرد! باید به دو نکته توجه داشته باشیم، نکتۀ اول اینکه در این قسمت از کتاب مقدس چیزی دربارۀ فرشتگان گفته نشده است، و نکتۀ دوم اینکه فرشتگان که خود بوسیلۀ خدا خلق شده‌اند نمی‌توانند در آفرینش آدم نقشی داشته باشند. پس وقتی خدا فرمود: آدم را بصورت ما و موافق ما بسازیم، کلمۀ ما به پدر، و پسر، و روح‌القدس اشاره دارد. زیرا در آیۀ بعدی نوشته شده است که "خدا آدم را به صورت خود آفرید". جهت مطالعۀ کلماتی که فرم جمع دارند و به خدا اشاره می‌کنند می‌توان به قسمتهای دیگر عهد عتیق از قبیل کتاب پیدایش فصل سوم، آیۀ ۲۲؛ کتاب پیدایش فصل یازدهم، آیۀ ۷؛ و کتاب اشعیاء نبی فصل ششم، آیۀ ۸ مراجعه کرد.

منبع: کتاب "تعاليم اساسی کتاب‌ مقدس"

امیدی حقیقی و زنده برای تولدی تازه همراه با زندگی ابدی در حضور خداوندمان عیسی مسیح در آسمان.

🔥کلام خدا در اول پطرس ۱: ۳-۴-۵-۲۳چنین می فرماید، سپاس بر خدا باد، بر خدا که پدر خداوند ما عیسی مسیح است و او بسبب لطف و رحمت بی پایان و عظیم خود بود که ما را بواسطه رستاخیز عیسی مسیح از مردگان، تولدی تازه و زندگی تازه بخشید و ما به امید این حیات جاودان زنده هستیم، زیرا مسیح نیز پس از مرگ حیات یافت و خدا نیز برای شما میراثی بدور از فساد و آلودگی و تباهی در آسمان نگاه داشته است، یعنی همان حیات جاوید را و از آنجا که به خدا توکل و اعتماد کرده اید و ایمان دارید، او نیز با قدرت عظیم خود شما را به سلامت به آسمان خواهد رساند تا این ارث را دریافت کنید، بلی در روز قیامت، شما وارث حیات جاودان خواهید شد ۱-۲۳ و ما این تولد و زندگی تازه را از والدین خودمان نیافته ایم، زیرا آنان فنا پذیر هستند ،بلکه این تولد و زندگی ابدی است و ما آن را از عیسی خداوند دریافت نموده ایم که فنا ناپذیر است، زیرا که او کلام زنده خداست.

⚘فیض و محبت خدای پدر و برکت و سلامتی خداوند مان عیسی مسیح و قوت و شادی روح قدوس خداوند به فزونی بر همگی شما عزیزان دل باشد و بماند.

Sunday, September 16, 2018

«گناه منتهی به موت» چیست؟

در اول یوحنا ۵: ۱۶-۱۷ تعلیم داده شده که برای برادری (ایمانداری) که مرتکب گناه منتهی به موت شده، دعا نکنیم. در این آیه،  یوحنای رسول یا به مرگ روحانی اشاره می‌کند، یا به مرگ جسمانی ایمانداری که مرتکب گناهی خاص شده ولی روحش هلاک نخواهد شد (اول قرنتیان ۵: ۵). اگر منظور آیه، مرگی روحانی است، آنگاه این آیه می‌تواند نظر کسانی را تایید کند که معتقدند یک ایماندار ممکن است نجات خویش را از دست بدهد. اما یوحنا در این آیه نمی‌گوید که این گناه چیست.
شاید این «گناه منتهی به موت،» کفر گفتن بر ضد روح‌القدس باشد، گناهی که عیسی گفت بخشیده نخواهد شد (مرقس ۳۳: ۲۸-۲۹). به این موضوع توجه داشته باشید که عیسی نگفت که یک مسیحی ممکن است مرتکب این گناه شود. با وجود این، نویسنده رساله به عبرانیان می‌نویسد که این امکان هست که ایمانداری که حقیقتا مسیحی شده، یعنی کسی که شریک روح‌القدس گشته، خدا را رد کند و خداوند را بی حرمت سازد. اگر بیفتد محال است که ایشان را بار دیگر برای توبه تازه سازند(عبرانیان ۶: ۴-۶).نویسنده رساله به عبرانیان، در باب دهم این رساله نیز می‌گوید: زیرا که بعد از پذیرفتن معرفت راستی، اگر عمدا گناهکار شویم، دیگر قربانی گناهان باقی نیست (عبرانیان ۱۰: ۲۶۶). او مجددا به اشخاصی اشاره می‌کند که توسط خون مسیح مقدس گردانیده شدند اما پسر خدا را پایمال کرده، روح نعمت را بی حرمت کردند (عبرانیان ۱۰: ۲۹۹). بنابراین، به نظر  می‌رسد که هر کس که روح خدا را رد کند و به گناه کردن ادامه دهد، در نهایت دیگر قادر نخواهد بود صدای خدا را بشنود و برای ابد امکان نجات یافتن را از دست خواهد داد. اگر انسانها پس از شناخت حقیقت، به گناه کردن ادامه دهند، سختدل می‌شوند. موضوع تنها این نیست که آنان دیگر نمی‌توانند صدای خدا را بشنوند، بلکه خدا نیز دیگر ایشان را فرا نخواهد خواند.
 بسیاری از مسیحیان اعتقاد دارند که شخص ایماندار ممکن است بیفتد و ندای مسیح را که او را به سوی توبه فرا می‌خواند نشنود و سرانجام به مرحله‌ای برسد که وضعیت اسفباری که شرح آن رفت برایش به وجود آید. ایشان معتقدند که این آیات هشداری هستند در مورد این احتمال (عبرانیان ۶: ۴-۶؛ ۱۰: ۲۶-۳۱). اما دستۀ دیگری از مسیحیان بر این عقیده‌اند که ایمانداران حقیقی هرگز به این مرحله نهایی نمی‌رسند، بلکه پیش از مرگ، حتما توبه کرده، بار دیگر کاملا ایماندار خواهند شد.
خلاصه
همه مسیحیان بر این اعتقادند که ما تنها توسط فیض و رحمت خد و با ایمان به عیسی مسیح نجات می‌یابیم (افسسیان ۲: ۸-۹۹). همچنین تمامی مسیحیان بر این عقیدهاند که ما تنها با کمک روح‌القدس می‌توانیم به حیات خود در ایمان ادامه دهیم (غلاطیان ۳: ۳). با وجود این، از زمان نگارش عهد جدید تاکنون، مسیحیان در مورد اینکه آیا یک ایماندار ممکن است نجات خود را از دست بدهد یا نه، نظرات متفاوتی داشته‌اند. کتاب مقدس در این مورد تعلیمی صریح و واضح نمی‌دهد. بنابراین، نباید اجازه دهیم که دیدگاهمان ما را از خواهران و برادران مسیحی مان که ممکن است نظری متفاوت داشته باشند، جدا کند. در رساله یهودا این دو دیدگاه در مورد از دست دادن نجات، در کنار یکدیگر مطرح می‌شوند. در آیه ۲۱ یهودا می‌نویسد: خویشتن را در محبت خدا محفوظ دارید و منتظر رحمت خداوند ما عیسی مسیح برای حیات جاودانی بوده باشید. اما در آیه ۲۴ می‌گوید که خدا قادر است شما را از لغزش محفوظ دارد و در حضور جلال خود شما را بی عیب به فرحی عظیم قایم فرماید.

امنیت نجات در کتاب مقدس

 کتاب مقدس به مساله امنیت ابدی ایمانداران پاسخی صریح نمی‌دهد. از بعضی آیات کتاب مقدس می‌توان این استنباط را کرد که امکان ندارد نجات خویش را از دست بدهیم؛ اما از برخی آیات دیگر، می‌توان چنین برداشت کرد که ممکن است ما نجات خویش را از دست بدهیم.
 آن گروه از مسیحیانی که معتقدند ایمانداران نمی‌توانند خدا را رد کنند یا نجات خویش را از دست بدهند، به آیات بسیاری اشاره می‌کنند که می‌گویند خدا حیات جاودانی می‌بخشد (به یوحنا ۳: ۱۶؛ ۶: ۴۵؛ ۱۱: ۲۶ مراجعه کنید). عیسی می‌فرماید که او به گوسفندانش حیات ابدی می‌بخشد و «تا به ابد هلاک نخواهند شد و هیچکس آنها را از دست من نخواهد گرفت» (یوحنا ۱۰۰: ۲۸). عیسی می‌فرماید او هر کسی را که به سوی او آید، بیرون نخواهد کرد؛ و از آنچه پدر به او داده است، چیزی را تلف نخواهد نمود (یوحنا ۶: ۳۷، ۳۹). پولس رسول می‌گوید که هیچ چیز قادر نیست ما را از محبت خدا جدا سازد (رومیان ۸: ۳۸-۳۹۹)؛ و نیز می‌گوید که ما به روح‌القدس مختوم شده‌ایم که بیعانه میراث ما است (افسسیان ۱: ۱۴). و نیز میگوید خدا که عمل نیکو را در شما شروع کرد، آن را تا روز عیسی مسیح به کمال خواهد رسانید (فیلپیان ۱: ۶۶). خدا قادر است تا آنچه را که به او سپرده ایم، حفظ کند (دوم تیموتائوس ۱: ۱۲)، ما را از وسوسه رهایی بخشد (دوم پطرس ۲: ۹۹)، و ما را از سقوط محفوظ نگاه دارد (یهودا ۲۴). در این آیات، ما می‌توانیم امنیت نجات ایمانداران را مشاهده کنیم.
 اما مسیحیانی که معتقدند که امکان دارد که ایمانداران نجات خود را از دست بدهند، آیات دیگری را مطرح می‌کنند که به از دست رفتن نجات اشاره دارند، آیاتی چون: اما هر که تا به آخر صبر کند، همان نجات یابد (مرقس ۱۳: ۱۳۳). این مسیحیان همچنین به آیاتی چون اول قرنتیان ۱۵: ۱-۲، کولسیان ۱: ۲۱-۲۳، عبرانیان ۳: ۶، ۱۲، ۱۰: ۳۵-۳۶۶ اشاره می‌کنند. آنان همچنین به کلام عیسی در یوحنا ۱۵: ۱-۶ اشاره می‌کنند که هر کس در او نماند، مثل شاخه بیرون انداخته می‌شود... و آنها را جمع کرده در آتش می‌اندازند. پولس رسول در رومیان ۱۱: ۲۲ می‌گوید که امت‌هایی که در رحمت و فیض خدا باقی نمانند، بریده خواهند شد. پولس رسول به مسیحیان غلاطیه می‌فرماید که ایماندارانی که مجددا به شریعت عهد عتیق بازگشت کنند، از مسیح باطل و از فیض ساقط گشته‌اند (غلاطیان ۵: ۱-۴). عیسی هنگامی که مثل برزگر را بیان می‌کرد، در مورد برخی اشخاص فرمود: «تا مدتی ایمان می‌دارند و در وقت آزمایش مرتد می‌شوند» (لوقا ۸: ۱۳۳). پولس رسول می‌گوید که بعضی از ایمان بر خواهند گشت (اول تیموتائوس ۴: ۱). نویسنده رساله به عبرانیان به خطر کسانی اشاره می‌کند که شریک روح‌القدس گردیدند و یا توسط خون مسیحمقدس گردانیده شدند، اما در نهایت مسیح را رد کردند (عبرانیان ۶: ۴-۶؛ ۱۰: ۲۸-۲۹، ۳۹۹). هشدارهای دیگری نیز در عهد جدید آمده است (دوم پطرس ۲: ۲۰-۲۱؛ مکاشفه ۳: ۵، ۲۲: ۱۹۹). این گروه از مسیحیان، می‌پرسند که اگر امکان از دست رفتن نجات ما وجود نداشت، پس این هشدارها چرا مطرح شده‌اند.
یوحنای رسول می‌نویسد که دجالانی که در کلیسا بودند، از ما بیرون شدند، لکن از ما نبودند زیرا اگر از ما می‌بودند با ما می‌ماندند؛ لکن بیرون رفتند تا ظاهر شود که همه ایشان از ما نیستند؛ یعنی هیچ یک به کلیسا تعلق نداشتند (اول یوحنا ۲: ۱۹۹).  آن گروه از مسیحیان که معتقدند ممکن نیست ایمانداران نجات خویش را از دست بدهند، می‌گویند که کسانیکه بعدها سقوط کردند، از همان ابتدا ایمانداران حقیقی نبودند. از سوی دیگر، آن گروه از مسیحیان که معتقدند ممکن است ایمانداران نجات خود را از دست بدهند، می‌گویند در میان کسانی که سقوط کردند، برخی از قبل ایمانداران حقیقی بودند و برخی نیز نبودند. آن کسانی که در ابتدا مسیحیان حقیقی بودند، بعدها مسیح را رد کردند؛ بنابراین، دیگر ازما نیستند. ما باید بسیار محتاط باشیم که در مورد کسی داوری نکنیم که آیا او مسیحی حقیقی هست یا نه (متی ۷: ۱-۲).همچنین نباید مغرور باشیم و بگوییم که هرگز سقوط نخواهیم کرد. پولس رسول می‌فرماید: آن که گمان برد که قائم است، باخبر باشد که نیفتد (اول قرنتیان ۱۰: ۱۲۲). یوحنای رسول نیز می‌نویسد: اما شما آنچه شنیدید، در شما ثابت بماند؛ زیرا اگر آنچه از اول شنیدید، در شما ثابت بماند، شما نیز در پسر و در پدر ثابت خواهید ماند (اول یوحنا ۲: ۲۴۴). بنابراین، مشاهده می‌کنیم که برخی آیات در عهد جدید، موید این دیدگاه است که  امکان ندارد که یک ایماندار نجات خود را از دست بدهد؛ اما آیاتی دیگر، این دیدگاه را تایید می‌کند که امکان دارد یک ایماندار نجات خود را از دست بدهد. آنچه مسلم است، این است که ما باید به این دو دیدگاه، به عنوان جنبه‌های مختلف یک حقیقت عظیم بنگریم، حقیقتی که ذهن خاکی و مخلوق ما، قادر به درک کامل آن نیست. حکمت خدا بس عظیم تر از حکمت بشری است.
 برخی می‌گویند که ایمانداران باید بین این دو جنبه، تعادل را حفظ کنند، به این ترتیب که اگر ایماندارای در مورد نجات خود نگران است، باید به او اطمینان خاطر داد که نجات او از امنیت برخوردار است. اما به ایمانداری که بیش از حد اطمینان دارد که که هرگز سقوط نخواهد کرد، باید هشدار داد که امکان سقوط واقعی وجود دارد. در اینجا نیز ما می‌توانیم عمق و غنای کتاب مقدس را مشاهده کنیم. کتاب مقدس می‌تواند پاسخگوی نیاز هر انسانی باشد.

آیا ممکن است نجات خود را از دست بدهیم؟

آیات مهم:
یوحنا ۶: ۳۹- از آنچه به من عطا کرد چیزی تلف نکنم.
یوحنا ۱۰: ۲۸-... هیچکس آنها را از دست من نخواهد گرفت.
رومیان ۸: ۳۸-۳۹۹-... نه موت و نه حیات... نه چیزهای حال و نه چیزهای آینده.... نه هیچ مخلوقی دیگر قدرت خواهد داشت که ما را از محبت خدا که در خداوند ما مسیح عیسی است جدا سازد.
افسسیان ۱: ۱۳-۱۴- در وی چون ایمان آوردید، از روح‌القدس وعده مختوم شدید که بیعانه میراثٍ ما است.
فیلپیان ۱: ۶-... او که عمل نیکو را در شما شروع کرد، آن را تا روز عیسی مسیح به کمال خواهد رسانید.
دوم تیموتائوس ۱: ۱۲-... او قادر است که امانت مرا تا به آن روز حفظ کند.
اول یوحنا ۲: ۱۹-... زیرا اگر از ما می‌بودند، با ما می‌ماندند.
لوقا ۸: ۱۱-۱۵-... پس تا مدتی ایمان می‌دارند و در وقت آزمایش، مرتد می‌شوند.
یوحنا ۱۵: ۲- هر شاخه‌ای در من که میوه نیاورد، آن را دور می‌سازد.
رومیان ۱۱: ۲۲۲- پس مهربانی و سختی خدا را ملاحظه نما... اما مهربانی بر تو اگر در مهربانی ثابت باشی و الا تو نیز بریده خواهی شد.
غلاطیان ۵: ۱-۴-... از مسیح باطل و از فیض ساقط گشته‌اند.
اول تیموتائوس ۴: ۱- و لیکن روح صیحا می‌گوید که در زمان آخر بعضی از ایمان برگشته.
عبرانیان ۶: ۴-۶- زیرا آنانی که... شریک روح‌القدس گریدند... اگر بیفتند، محال است که ایشان را بار دیگر برای توبه تازه سازند.
عبرانیان۱۰: ۲۶-۲۷۷- زیرا که بعد از پذیرفتن معرفت راستی، اگر عمدا گناهکار شویم، دیگر قربانی گناهان باقی نیست، بلکه انتظار هولناک عذاب و غیرت آتشی که مخالفان را فرو خواهد برد.
عبرانیان ۱۰: ۲۹۹- پس به چه مقدار گمان می‌کنید که آن کس مستحق عقوبت سخت تر شمرده خواهد شد که پسر خدا را پایمان کرده و خون عهدی را که به آن مقدس گردانیده شده، ناپاک شمرد؟
اول یوحنا ۲: ۲۴۴- و اما شما آنچه از ابتدا شنیدید، در شما ثابت بماند، زیرا اگر آنچه از اول شنیدید، در شما ثابت بماند، شما نیز در پسر و در پدر ثابت خواهید ماند.طرح مساله
ما پیش از آن که به عیسی ایمان آوریم، غلامان گناه و شیطان بودیم (رومیان ۶: ۱۷۷). پس از اینکه ایمان می‌آوریم، غلامان عدالت می‌شویم (رومیان ۶: ۱۸). آیا این کلام بدین معنی است که رد کردن فیض خدا و از دست دادن نجات، غیر ممکن است؟
 بسیاری از مسیحیان بر این عقیده‌اند که امکان ندارد ایماندران نجات خویش را از دست بدهند. این گروه از مسیحان می‌گویند که ممکن است ایماندران گناه کرده، سقوط کنند؛ اما خدا همواره آنان را به سوی فیض خود باز می‌آورد. طبق این نظر، ایمانداران در وضعیت «امنیت جاودانی» قرار دارند. ایشان می‌گویند: «شخصی که یکبار نجات یافت، برای همیشه نجات یافته است.»
 اما گروه دیگری از مسیحیان بر این عقیده‌اند که ممکن است ایمانداران واقعا خدا را رد کرده، ایمان خود را از دست بدهند. خدا سعی خواهد کرد که ایشان را به سوی خود بازگرداند؛ اما اگر ایشان در رد کردن او لجاجت ورزند، خدا آنان را مجبور نخواهد کرد که مجددا ایمان را بپذیرند

واکنش انسان

 انسان نمی‌تواند خود را نجات دهد؛ نجات او تنها توسط فیض و رحمت خدا میسر است. اما این سخن بدین معنی نیست که انسان سهمی در نجات خویش ندارد و اگر چه عیسی بر صلیب گناهان تمام جهان را بر خود گرفت (یوحنا ۱: ۲۹)، اما همۀ انسانها این نجات را نمی‌یابند. برای دریافت نجاتی که خدا ارزانی می‌فرماید، فقط یک قدم باید برداشت، و آن ایمان به مسیح است (یوحنا ۳: ۱۶-۱۸، اعمال ۱۶: ۳۱).
ایمان به مسیح نه تنها به معنی ایمان به این حقیقت است که عیسی همان مسیح موعود و پسر خدا است (یوحنا ۸: ۲۴۴)، بلکه به معنی پذیرش مسیح در قلب و توکل کامل به او است (دوم تیموتائوس ۱: ۱۲). ایمان فقط به معنی شناخت عیسی نیست، بلکه به معنی تعهد قلبی نسبت به او نیز می‌باشد. داشتن ایمان حقیقی بدین معنی نیست، بلکه به معنی تعهد نسبت به او نیز می‌باشد. داشتن ایمان حقیقی بدین معنی است که ما به گناهانمان اعتراف کرده (اول یوحنا ۱: ۹)، از آنها توبه کرده، ترکشان کنیم (لوقا ۱۳: ۳، ۵؛ اعمال ۲: ۳۸). اگر ما حقیقتا ایمان داشته باشیم، در حضور همگان با زبان خود، ایمان خود را به عیسی خداوند اعتراف کرده، مسیحی بودن خود را پنهان نخواهیم ساخت (متی ۱۰: ۳-۳۳؛ رومیان ۱۰: ۹-۱۰). ما همچنین حکم عیسی را برای تعمید یافتن، اطاعت خواهیم کرد (به متی ۲۸: ۱۹-۲۰؛ مرقس ۱۶: ۱۵-۱۶؛ اعمال ۲: ۳۸؛ مراجعه کنید).
 گرچه نجات عملی است که خدا برای ما توسط مرگ عیسی مسیح بر صلیب انجام داد، اما لازم است که ما به این نجات ایمان داشته، به آن اتکا نماییم. اما باید به یاد بسپاریم که سر منشا و خاستگاه نجات، ما نیستیم بلکه خدا است، خدایی که آن را به فیض خود و مجانا به ما ارزانی می‌فرماید. ما نجات را با قدرت و تلاش خود و یا با اعمال نیکو به دست نمی‌آوریم (رومیان ۹: ۱۶)، بلکه توسط ایمان. ایمان به معنی انجام یک عمل یا وظیفه نیست که به جا آوردنش برای دریافت نجات ضروری باشد؛ ایمان یعنی فقط اعتماد و تکیه کردن به خدا و به فیض او (رومیان ۴: ۵).
به همین دلیل پولس رسول می‌فرماید که نجات و تمامی برکات آن، محض فیض و بوسیله ایمان حاصل می‌شود (افسسیان ۲: ۸۸).  در آیات دیگر پولس واژۀ » بوسیله ایمان» را به جای «محض فیض بوسیله ایمان» به کار می‌برد و بدین شکل آن را به صورت موجزتری بیان می‌کند. ما توسط ایمان عادل شمرده می‌شویم (رومیان ۳: ۲۷-۲۸؛ غلاطیان ۲: ۱۵-۱۶)؛ توسط ایمان مقدس می‌شویم (اعمال۲۶: ۱۸، غلاطیان ۳: ۱-۵)؛ توسط ایمان در خانواده خدا متولد می‌شویم (یوحنا ۱: ۱۲-۱۳). اما ایمان خود عطایی از سوی خدا است؛ ما به هیچ وجه نمی‌توانیم به چیزی از خودمان افتخار کنیم (اعمال ۳: ۱۶؛ افسسیان ۲: ۹؛ فیلپیان ۱: ۲۹؛ دوم تیموتائوس ۲: ۲۵). ایمان را عیسی در ما به وجود می‌آورد و آن را تا به انتها حفظ نموده، کاملش می‌گرداند (عبرانیان ۲: ۱۲).
 مثال پنجره می‌تواند به ما در درک رابطه بین فیض و ایمان کمک کند. توسط پنجره است که نور خورشید می‌تواند وارد اطاق ما شود، اما صرفا داشتن پنجره نمی‌تواند باعث شود که نور خورشید به درون اطاق ما بیاید. فیض به نور خورشید می‌ماند و ایمان نیز به پنجره. ما فیض خدا را توسط ایمان می‌یابیم، اما صرف ایمان داشتن به خودی خود لزوما بدین معنی نیست که شایستگی دریافت فیض خدا را داریم. ما می‌توانیم پنجره خود را به گونه‌ای با پردۀ بی ایمانی بپوشانیم که فیض خدا نتواند وارد شود. ایمان و توکل به خدا شرایط ضروری برای نجات ما هستند، اما سرمنشا و خاستگاه نجات ما نیستند.
ایمان و اعمال
 سایر مذاهب دنیا تعلیم می‌دهند که انسان با انجام اعمال نیکو می‌تواند رستگار گردد. پیروان مذاهب دیگر تصورشان این است که مسیحیان نیز برای کسب نجات و رستگاری، اعمال نیکو انجام می‌دهند، زیرا می‌بینند که ایشان چنین اعمالی انجام می‌دهند. از این رو، بسیاری را نظر بر آن است که بین مسیحیت و مذاهب دیگر تفاوتی نیست.
 اما این نظر درست نیست. تفاوت بین مسیحیت و مذاهب دیگر بسیار زیاد است. مسیحیان ابتدا نجات را دریافت می‌دارند؛ آنگاه، پس از آن است که حقیقتا قادر می‌شوند تا اعمال نیکو انجام دهند. ما اعمال نیکو انجام نمی‌دهیم تا نجات را کسب کنیم، بلکه اعمال نیکو انجام می‌دهیم چون قبلا نجات یافته‌ایم.
 اما در این مورد نیز بسیاری از مسیحیان مرتکب خطای بزرگی می‌شوند. آنان تصور می‌کنند که برای اینکه نجات را حفظ کنند و آ را از دست ندهند، باید اعمال نیکو انجام دهند. اما به همان شکل که انسان با تلاش و عمل خود، نمی‌تواند به نجات و رستگاری دست یابد، با تلاش و کارهای نیک خود نیز قادر به حفظ آن نیست (غلاطیان ۳: ۳). نجات ما از آغاز تا پایان، بر فیض خدا استوار است و توسط ایمان دریافت می‌شود.
 اما با اینکه این نکات کاملا درست است، مسیحیان باید خدا را اطاعت کنند و اعمالی را انجام دهند که او را خشنود می‌سازد. اگر در زندگی ما اعمال نیکو یا رفتار نیکو دیده نمی‌شود، این امر بدین معنی است که ایمان ما اصیل و راستین نیست. اعمال نیکو همواره با ایمان حقیقی همراهند
 با مثالی از درخت، می‌توانیم رابطه بین ایمان و اعمال را درک کنیم. درخت برای آنکه میوه آورد، نخست باید زنده باشد؛ به همان شکل، یک فرد برای آنکه اعمال نیک به جا آورد، نخست باید از نظر روحانی و معنوی احیا گردد. اما کسانی که ایمان ندارند و از نجات بهره مند نیستند، هنوز مرده هستند! آنان قدرت انجام اعمال نیکویی را ندارند که خدا را خشنود می‌سازد. همانگونه که درختی مرده نمی‌تواند ثمر آورد، اشخاصی نیز که در گناه مرده‌اند و هنوز نجات نیافته اند، نمی‌توانند اعمالی حقیقتا نیکو انجام دهند، یعنی اعمالی که انگیزه انجامشان، محبتی عاری از خودخواهی نسبت به خدا و دیگر انسانها است. چنین اشخاصی برای نجات یافتن هنوز به اعمال خویش متکی هستند، نه به عمل خدا (رومیان ۴: ۴-۵). اعمال نیکوی حقیقتی نه به خاطر منافع شخصی، بلکه به خاطر دیگران انجام می‌شود و نشان دهندۀ محبت ما به خدا می‌باشد (یوحنا ۱۴: ۲۱).
 از سوی دیگر، درخت میوه که زنده است، باید ثمر بیاورد؛ اگر ثمری نیاورد، یا مرده است، یا در حال مرگ. اگر بگوییم ایمان داریم ولی اعمال نیکو در زندگی ما دیده نشود، ایمان ما نمی‌تواند اصیل و راستین باشد (متی ۷: ۲۱؛ یوحنا ۲: ۴). اعمال نیکو دلیلی است بر حقیقی بودن ایمان ما؛ ایمان حقیقی پیوسته اعمال نیکو را به ثمر می‌آورد.
 با این توضیحات، اگر مذاهب دیگر از انسانهای مرده انتظار دارند که اعمال نیکو انجام دهند، مانند آن است که از درختی مرده انتظار برود که میوه بدهد؛ گویی درخت با میوه آوردن، زنده می‌شود. اما بر اساس دیدگاه مسیحیت، انسان ابتدا باید حیات بیابد، آنگاه قادر خواهد شد ثمر بیاورد.
 بنابراین، آنچه که «ما» موظف به انجامش هستیم، این است که ایمان خود را «به کار گیریم» و این کار را باید با ترک گناهان خود و اطاعت از خدا انجام دهیم. اگر از ایمانی حقیقی برخوردار باشیم، رفتاری کاملا متفاوت خواهیم داشت (رومیان ۸: ۱۳؛ اول قرنتیان ۶: ۹-۱۱؛ غلاطیان ۵: ۱۹-۲۶). اما انجام این اعمال تنها به این دلیل برای ما میسر است که خدا از پیش این قدرت را به ما داده است تا این اعمال را انجام دهیم. او حیاتی نوین، فکری نوین و طبیعتی نوین به ما داده است؛ به این علت ما قادر می‌گردیم زندگی خدا پسندانه‌ای در پیش گیریم. «پس ای عزیزان من... نجات خود را به ترس و لرز بعمل آورید. زیرا خداست که در شما برحسب رضامندی خود، هم اراده و هم فعل را بعمل ایجاد می‌کند» (فیلیپیان ۱۲: ۱۳-۱۶۶).

عمل خدا

خدا هر آنچه را که برای نجات لازم بوده است، انجام داده است. پولس رسول در رومیان ۸: ۲۹-۳۰۰ کارهایی را که خدا برای نجات ما انجام داده است، به ترتیب ذکر کرده است. خدا پیش از آفرینش جهان، مطابق پیش دانی خود، مقدر کرد که شبیه پسرش شویم (رومیان ۸: ۲۹، اول پطرس ۲: ۲). او همچنین ما را می‌خواند، ما را عادل می‌گرداند و ما را جلال می‌دهد (رومیان ۸: ۳۰). تمامی این اصطلاحات و همچنین ااصطلاحات مشابه دیگر، بیان کنندۀ کاری است که خدا برای ما انجام داده؛ مجموع این کارها در واژه «نجات» خلاصه شده است.
 خدا ما را خوانده است. کتاب مقدس به ما می‌گوید که هیچکس نمی‌تواند به سوی عیسی بیاید مگر اینکه پدر او را جذب کند (یوحنا ۶: ۴۴)؛ و ما نمی‌توانیم پدر را بشناسیم مگر اینکه پسر او را بر ما مکشوف سازد (متی ۱۱: ۲۷). انسان در وضعیت گناه آلود خود، نمی‌تواند امور مربوط به روح خدا را درک کند (اول قرنتیان ۲: ۱۴). دعوت خدا از انسان بسیار اهمیت دارد، در غیر این صورت هیچکس قادر نخواهد بود به سوی او بازگردد
 خدا همچنین ما را «عادل» گردانیده است. این واژۀ بدین معنی نیست که خدا واقعا ما را عادل ساخته است، بلکه معنی آن این است که او «ما را عادل اعلام می‌کند» یا «عادل به حساب می‌آورد». این عمل خدا، عملی قضایی محسوب می‌شود که توسط آنبه فیض او مجانا گناهان ما آمرزیده می‌شود؛ این امر بر اساس فدیه مسیح بر صلیب میسر می‌شود (رومیان ۳: ۲۴۴). خدا  نمی‌تواند گناه را نادیده بگیرد و باید گناه را جزا دهد. در مسیح، خدا خودش برای گناهان انسان کفاره را پرداخت کرد. این عمل وی او را قادر می‌سازد که ما را بیامرزد و ما را «عادل محسوب نماید» (به رومیان ۳: ۲۵-۲۶ مراجعه کنید).
 خدا نه تنها ما را عادل محسوب می‌کند، بلکه طبیعت نوینی نیز به ما می‌دهد که ما را قادر می‌سازد تا زندگی یی همانند فردی عادل داشته باشیم. این امر در واژه «تولد تازه» دیده می‌شود. ما در گناه مرده بودیم، اما می‌توانیم در عیسی مسیح «زنده» باشیم (رومیان ۸: ۱۰-۱۱، افسسیان ۲: ۱-۵). عیسی فرمود که ما باید از سر نو مولود شویم (به یوحنا ۳: ۳، ۵-۷۷ مراجعه کنید).
ما توسط کلام خدا که زنده و تا ابدالاباد باقی است، تولد تازه یافته‌ایم (اول پطرس ۱: ۲۳۳). هنگامی که ما نجات می‌یابیم، طبیعت کهنه ما اصلاح نمی‌شود، بلکه طبیعت روحانی تازه‌ای می‌یابیم که توانایی اطاعت از خدا را دارد (افسسیان ۴: ۲۲-۲۴۴) و ماخلقت تازه می‌شویم (دوم قرنتیان ۵: ۱۷۷). برخی مسیحیان بر این عقیده‌اند که این «تولد تازه» با تعمید آب مرتبط است (به تیطس ۳: ۵  مراجعه کنید).
 با وجود این، خدا نه تنها ما را عادل محسوب می‌کند و طبیعت جدیدی به ما می‌دهد که ما را قادر می‌سازد که عادل باشیم، بلکه به ما کمک نیز می‌کند که واقعا عادل شویم. او ما را «تقدیس» می‌کند، یعنی از تقدس خود به ما عطا می‌کند. عیسی نه تنها انسان را از مجازات گناه آزاد می‌سازد، بلکه همچنین قوم خود را از گناهانشان پاک می‌سازد. (متی ۱: ۲۱، رومیان ۶: ۲۲۲). به یک معنی، ما توسط قربانی عیسی مسیح که یکبار انجام شد، قبلا مقدس شده‌ایم (عبرانیان ۱۰: ۱۰۰). ما قبلا مقدسین خوانده شده‌ایم (افسسیان ۱: ۱، فیلیپیان ۱: ۱). اما به معنی دیگر، ما اغلب در زندگی روزمره مان تقدس را تجربه نمی‌کنیم. بنابراین، کتاب مقدس در مورد عمل مداوم و مستمر روح‌القدس در تقدس نمودن ما سخن می‌گوید (به رومیان ۷: ۲۴-۲۵، ۸: ۱۰-۱۱، غلاطیان ۳: ۳ مراجعه کنید).
خدا همچنین ما را «جلال» می‌دهد (رومیان۸: ۳۰۰). واژه جلال یافتن به قیام بدنهای ما و حیات ابدی ما اشاره دارد. عیسی دعا کرد که ما جلال او را همواره مشاهده کنیم (یوحنا ۱۷: ۳۴)؛ پولس نیز می‌فرماید که ما در این جلال سهیم خواهیم شد (رومیان ۸: ۱۷). بدنهای فعلی ما به بدنهای پر جلال مبدل خواهند شد (اول قرنتیان ۱۵: ۴۲-۴۴)، و مرگ مغلوب خواهد شد (اول قرنتیان ۱۵: ۵۴-۵۷). پولس خاطر نشان می‌سازد که نجات ما نه تنها به این جهان، بلکه به جهان آینده نیز مربوط می‌شود. قیام بدنهای ما، بخشی مرکزی از امید ما به آینده است (اول قرنتیان ۱۵: ۱۲-۲۰)؛ خدا حیات جاودانی را به وعده داده است (به یوحنا ۳: ۱۶ و ۱۰: ۲۸ مراجعه کنید).
 در کتاب مقدس اصطلاحات دیگری نیز وجود دارد که نجات ما را تشریح می‌کند. برای مثال، ما در مسیح «فدیه» شده‌ایم (افسسیان ۱: ۷). فدیه یا باز خرید به معنی «رهایی یافتن در اثر پرداخت بها» است. عیسی مسیح ما را از گناه (تیطس ۲: ۱۴) و لعنت شریعت (غلاطیان ۳: ۱۳) رهایی داد و ما را برای خدا بازخرید کرد (اعمال ۲۰: ۲۸، مکاشفه ۵: ۹). ما به قیمتی خریده شده‌ایم (اول قرنتیان ۶: ۲۰)، یعنی به قیمت خون او (اول پطرس ۱: ۱۸-۱۹).
واژۀ دیگری که نجات
ما را تشریح می‌کند، واژه «فرزند خواندگی» است، که به معنی فرزند خدا شدن است. خدای پدر ما را از قبل تعیین نمود تا او را پسر خوانده شویم (افسسیان ۱: ۵۵). وی این کار را توسط کار عیسی مسیح و وارد شدن روح‌القدس به زندگی مان تحقق می‌بخشد (رومیان ۸: ۱۴-۱۷، غلاطیان ۴: ۵-۷۷). در حال حاضر، ما تنها نوبر میراث خویش را یافته‌ایم. اما پولس رسول در مورد تجربه‌ای در آینده سخن می‌گوید که پسر خواندگی است؛ این عمل در آینده به شکل کامل صورت خواهد پذیرفت، یعنی زمانی که بدنهای ما قیام کند، ما به عنوان دختران و پسران خدا، به شکل کامل از حقوق فرزند خواندگی خود بهره مند خواهیم شد (رومیان ۸: ۱۸-۲۵؛ افسسیان ۱: ۱۳-۱۴).
 بنابراین، مشاهده می‌کنیم که نجات واژه‌ای است که به سه زمان مربوط می‌شود، یعنی به گذشته، حال و آینده. ما قبلا نجات یافته‌ایم (افسسیان ۲: ۵، ۸، دوم تیموتائوس ۱: ۹). اکنون نیز در حال نجات یافتن می‌باشیم (اول قرنتیان ۱: ۱۸، دوم قرنتیان ۲: ۱۵، فیلیپیان ۲: ۱۲-۱۳)؛ و در آینده نیز نجات خواهیم یافت (رومیان ۱۳: ۱۱، اول تسالونیکیان ۵: ۹، اول پطرس ۱: ۵). یا به عبارتی دیگر، در گذشته ما «عادل شده"، «فدیه داده شده» و صاحب «طبیعتی تازه» شده ایم؛ در زمان حال «تقدیس» می‌شویم؛ و در آینده به شکل کامل «فرزند خواندگی» را تجربه خواهیم کرد و بدنهایمان «جلال» خواهد یافت

شرایط انسان

تمامی انسانها، بنا بر طبیعت خود، گناهکارند (رومیان ۳: ۱۰-۱۲). نخستین زن و مرد مرتکب گناه شدند (پیدایش ۳: ۱-۶۶)، و از آن زمان تا کنون هر مرد، زن و کودکی مرتکب گناه شده است (رومیان ۳: ۲۳). نتیجه این وضعیت، مرگ جسمانی (رومیان ۵: ۱۲) و مرگ روحانی بوده است (رومیان ۷: ۱۱، افسسیان ۲: ۱). انسانهایی که نجات نیافته اند، اسیر گناه می‌باشند و از ارتکاب بدی گریزی ندارند (رومیان ۶: ۱۷-۲۱)، و دشمنان خدا هستند (رومیان ۸: ۷). بسیاری از انسانها با انجام اعمال نیکو، سعی می‌کنند به اشخاصی عادل تبدیل شوند. اما اشعیا می‌گوید که اعمال نیکوی ما مانند لته ملوث است (اشعیا ۶۴: ۶۶) و برای نجات ما هیچ سودی ندارند.  برخی دیگر نیز سعی می‌کند با اطاعت از احکام الهی که در شریعت آمده، و در عهد عتیق ثبت شده، اشخاصی عادل گردند؛ اما این طریق نیز نتیجه‌ای ندارد ( غلاطیان ۲: ۱۵-۱۶، ۳: ۱۱ ).
انسانها با خواست و اعمال خود نمی‌توانند نجات یابند (رومیان ۹: ۱۶۶). نجات ایشان تنها توسط فیض و رحمت الهی میسر است ( افسسیان ۲: ۸-۹، تیطس ۳: ۴-۷)

بی نظیر بودن مسیح

 عیسی مانند رهبران مذهبی دیگر یا بنیان گذران مذاهب دیگر نیست. بسیاری از شخصیت‌های مذهبی یا خدا انگاشته شده‌اند یا انسان، اما نه هر دو. آن شخصیت‌های مذهبی که انسان انگاشته شده اند، مرده‌اند و هیچکس ادعا نکرده که مجددا از مردگان برخاسته‌اند.
 عیسی تجسم واقعی خدا است. برخی تصور می‌کنند که عیسی فقط یک تجسم از تجسم‌های متعدد خدا است، اما چنین نیست. خدای زنده حقیقی تنها یک مجسم داشته است که همانا عیسی مسیح بوده است. کسی که ادعا می‌کند تجسم حقیقی خدا است، باید یک زندگی کاملا انسانی داشته باشد، اما در عین حال، با زندگی خود نشان دهد که کاملا خدا است (رومیان ۱: ۳-۴). کسی که ادعا دارد تجسم حقیقی خدا است، باید در زندگی خود عاری از گناه باشد. تنها عیسی زندگی یی کاملا انسانی داشت و در عین حال، این زندگی را بدون گناه سپری کرد (عبرانیان ۴: ۱۵، اول پطرس ۲: ۲۲). افرادی که در طول تاریخ ادعا کرده‌اند که تجسم خدا هستند، از چنین خصائصی برخوردار نبودند.
عیسی واسطه‌ای حقیقی بین خدا و انسان است، زیرا او هم خدا و هم انسان است (عبرانیان ۹: ۱۵۵). عیسی برای اینکه کفاره انسانها باشد، باید انسان می‌بود (عبرانیان ۹: ۱۵). از سوی دیگر، حقیقتا باید خدا می‌بود (عبرانیان ۹: ۱۴). و عیسی حقیقتا باید انسان می‌بود تا به جای انسان بتواند شیطان را شکست دهد (عبرانیان ۲: ۱۴-۱۷)؛ و برای اینکه به اندازه کافی نیرومند باشد که شیطان و ارواح شریر را شکست دهد، باید خدا می‌بود (کولسیان ۱۵: ۲۶، مکاشفه ۱۹: ۱۱-۲۱).
عیسی فقط نقش یک راهنما را در طریق نجات ایفا نمی‌کند؛ او در واقع خودش این راه است (یوحنا ۱۴: ۶۶). عیسی نه تنها واعظی است که ما را تشویق می‌کند تا زندگی خدا پسندانه‌ای داشته باشیم، بلکه این قدرت را نیز به ما می‌دهد تا بتوانیم اینچنین زندگی کنیم. وی به ما قدرت می‌دهد تا عادل باشیم. عیسی توسط قدرت روح‌القدس به ما این آزادی را می‌دهد تا از اسارت گناه آزاد باشیم. عیسی نه تنها تعلیم صحیح را به ما می‌دهد، بلکه حیات ابدی نیز به ما می‌بخشد.
عیسی تنها طریق به سوی خدا است. «من راه و راستی و حیات هستم. هیچ کس نزد پدر جز به وسیلۀ من نمی‌اید» (یوحنا ۱۴۴: ۶). پطرس رسول نیز می‌فرماید: «و در هیچ کس غیر از او نجات نیست زیرا که اسمی دیگر زیر آسمان به مردم عطا نشده که بدان ما باید نجات یابیم» (اعمال ۴: ۱۲).

Friday, September 14, 2018

عمل عیسی مسیح

عیسی هم آفریننده جهان است و هم نگاهدارنده آن (کولسیان ۱: ۳، ۱۰، کولسیان ۱: ۱۶-۱۷، عبرانیان ۱: ۲-۳۳ ). عیسی در آسمان نماند بلکه جلالی را که در آنجا داشت ترک کرد (یوحنا ۱۷: ۱-۵) و انسان شد. برای تجسم عیسی به عنوان انسان دو دلیل مهم وجود دارد.
 دلیل نخست برای تجسم وی این است که هنگامی که ما به عیسی می‌نگریم، می‌توانیم ببینیم که خدا چگونه است. هیچکس تا کنون خدا را ندیده است (یوحنا ۶: ۴۶)، اما عیسی پدر را به ما نشان داده است (یوحنا ۱۲: ۴۵، ۱۴: ۷-۹). برای مثال ما با نگریستن به عیسی و توجه به آنچه که وی گفت و انجام داد، نه تنها می‌توانیم از این موضوع آگاه شویم که خدای پدر نیکو و پر محبت است و گناهان ما را آمرزیده است، بلکه همچنین در می‌یابیم که او به همه نیازها و مسائل ما توجه دارد.
 دومین دلیل برای تجسم عیسی، مرگ و قیام او برای نجات ماست. کتاب مقدس از عیسی به عنوان کسی سخن می‌گوید که به خاطر ما «فدا» شد، یعنی کسی که جان خود را فدا کرد تا ما را از گناه و لعنت آن رهایی بخشد (به مرقس ۱۰: ۴۵ و غلاطیان ۳: ۱۳ و تفسیر آن مراجعه کنید). عیسی بهای آزادی ما را با نقره یا طلا نپرداخت، بلکه با خون گرانقدر خودش (اول پطرس ۱۴: ۱۸-۱۹). کفاره او ما را از قدرت ظلمت رهانیده، به ملکوت پسر محبت خود منتقل ساخت (کولسیان ۱۳: ۱۴).
 خدای مقدس باید گناه را رد کرده، آن را مجازات کند. اما عیسی با مرگ خود بر صلیب، گناهان ما و مجازات آن را بر خود گرفت. به همین دلیل است که گفته شده که عیسی کفاره ما است، بدین معنی که او خواسته‌های بر حق خدایی مقدس را بر آورده ساخت (رومیان ۳: ۲۵، اول یوحنا ۲: ۲). کفاره مسیح این امکان را به خدا داد تا گناهکاران را بیامرزد و در عین حال مقدس باقی بماند. زیرا وی به جای نادیده گرفتن گناه، آن را مجازات کرد. ما به خاطر گناهانمان از خدا جدا بودیم، اما خدا ما را بواسطه عیسی مسیح (دوم قرنتیان ۵: ۱۸) و خون او (رومیان ۵: ۱، ۹: ۱۱، کولسیان ۱: ۲۰-۲۲) با خود مصالحه داده است.
 با مرگ مسیح بر صلیب و ریخته شدن خون وی، ما آمرزش گناهان را به دست می‌آوریم، نه بدین معنی که خدا گناهان ما را نادیده می‌گیرد، بلکه اینکه گناهان ما را بر می‌دارد (کولسیان ۲: ۱۳-۱۴، عبرانیان ۱۰: ۱۷) و ما را پاک می‌سازد (عبرانیان ۹: ۱۴، ۲۲، اول یوحنا ۱: ۷-۹) و با مرگ عیسی بر صلیب، او ابلیس را شکست داد و کار او را تباه ساخت (یوحنا ۱۲: ۳۱، عبرانیان ۲: ۱۴-۱۵). بسیاری از مسیحیان بر این عقیده‌اند که عیسی مرض‌های ما را نیز بر صلیب بر خود گرفت؛ به این ترتیب، برای بدنهای ما شفا و برای روح‌های ما آزادی از ارواح شریر را به ارمغان آورد؛ (به اشعیا ۵۳: ۴-۵، متی ۸: ۱۶-۱۷، مرقس ۱: ۲۷ مراجعه کنید). عیسی با قیام خود امکان قیام بدنی ما را فراهم ساخته و به ما حیات ابدی بخشیده است (یوحنا ۶: ۵۴-۵۸، ۱۱: ۲۵-۲۶، اول قرنتیان ۱۵: ۲۰-۲۲).
 تمامی این برکات را عیسی با مرگ خود بر صلیب برای ما فراهم ساخت. اما عیسی کار دیگری نیز دارد که هنوز ادامه دارد. عیسی در روز پنطیکاست، روح‌القدس را فرستاد تا به کلیسا قدرت بخشد (یوحنا ۱۴: ۱۶-۱۷، ۱۵: ۲۶-۲۷، اعمال ۲: ۱-۴)؛ او هنوز هم روح‌القدس خود را می‌فرستد (به مرقس ۱: ۷-۸  مراجعه کنید). او وعده داده است که توسط روح‌القدس همواره همراه ما باشد (متی ۱۸: ۲۰، ۲۸: ۲۰، یوحنا ۱۴: ۱۶-۱۸). عیسی در آسمان برای ما شفاعت می‌کند و ما را مدد می‌رساند و برای ما دعا می‌کند (رومیان ۸: ۳۴، اول یوحنا ۲: ۱). عیسی همچنان «سر» کلیسا است (افسسیان ۵: ۲۳، کولسیان ۱: ۱۸) و نیز بر همه چیز حاکم است (متی ۲۸: ۱۸، افسسیان ۱: ۲۰-۲۲، فیلپیان ۲: ۹-۱۱).

بدعت‌هایی در مورد عیسی

 کلیسا از همان ابتدای تاریخ خود، با اشخاصی روبرو شد که آموزه‌های نادرستی را در مورد عیسی تعلیم می‌دادند. حتی امروزه نیز اشخاصی هستند که با پیروی از تعالیم نادرست در مورد عیسی، در طریق گمراهی گام بر می‌دارند. این تعالیم نادرست را می‌توان به سه گروه اصلی تقسیم کرد.
 نخستین گروه از تعالیم نادرست، این دیدگاه را مطرح می‌کنند که عیسی صرفا یک انسان بود و به هیچوجه خدا نبود. کسانی که چنین دیدگاهی دارند، معتقدند که عیسی معلم بزرگ اخلاق بود و خدا نیز او را تایید فرمود، اما خدا بودن عیسی را انکار می‌کنند.
 دومین گروه از تعالیم نادرست، در نقطه مقابل تعلیم فوق قرار دارد، یعنی این دیدگاه را مطرح می‌سازد که عیسی خدا بود، اما انسان نبود. برخی از پیروان این گروه می‌گویند که عیسی تنها روح بود و بدنی هماند انسانهای دیگر نداشت. برخی دیگر نیز می‌گویند که روح عیسی، روح یک انسان نبود، بلکه او فقط دارای روح خدا بود که در بدن انسانی ساکن شده بود. اما این دیدگاه نیز نادرست است زیرا عیسی انسانی کامل بود که هم دارای بدنی انسانی و هم دارای روح انسانی بود (عبرانیان ۲: ۱۷-۱۸).
 سومین گروه از تعالیم نادرست، این است که عیسی از الوهیت برخوردار بود، اما این الوهیت در مرتبه‌ای پایینتر از خدای پدر قرار داشت. کسانی که چنین دیدگاهی دارند، بر این عقید ه‌اند که بدن، ناپاک و گناه آلود است؛ لذا خدای پاک هرگز در بدن انسانی ظاهر نمی‌شود. بنابراین، پیروان این گروه معتقدند که عیسی از نظر الوهیت در مرتبه‌ای پایینتر از خدا قرار داشت، اما خود خدا نبود. این گروه (که نمی‌توان آنها را مسیحیان حقیقی دانست)، به آیاتی اشاره می‌کنند که در آنها عیسی گفته که پدر از وی بزرگتر است (یوحنا ۱۴: ۲۸). درست است که عیسی در این آیات پدر را بزرگتر از خود می‌داند، اما علتش این است که او در دوره زندگی بشری خود، در جسم انسانی بود و برای کاری خاص آمده بود. در آیات دیگر عیسی می‌گوید: «من و پدر یک هستیم» (یوحنا ۱۰: ۳۰)؛ « کسی که مرا دید پدر را دیده است» (یوحنا ۱۴: ۹). یوحنا با صراحت می‌گوید که عیسی در ابتدا نزد خدا بود و او خدا بود(یوحنا ۱: ۱).
بنابراین، همانگونه که در سطور فوق دیدیم، عیسی کاملا خدا و کاملا انسان بود.

عیسی انسان است

 اما در عین حال، عیسی کاملا انسان است. اگر چه نطفۀ او توسط روح‌القدس بسته شد. اما او مادری داشت که انسان بود و به عنوان یک کودک قدم بدین جهان گذاشت (متی ۱: ۲۰، لوقا ۱: ۳۴-۳۵). اگر چه عیسی خدا بود، اما به شباهت مردمان شد (فیلیپیان ۲: ۷) انسانها می‌توانستند او را ببینند و لمس کنند (اول یوحنا ۱: ۱-۲)؛ او همانند انسانهای دیگر خسته، تشنه، و گرسنه می‌شد و همچون دیگر انسانها می‌گریست. عیسی آزموده شده در هر چیز به مثال ما است (عبرانیان ۴: ۱۵۵). همانند ما، عیسی نیز در مواردی که خدا آینده را بر او مکشوف نمی‌ساخت، اطلاعی از آینده نداشت (مرقس ۱۳: ۳۲).
 اعتقاد به این موضوع که عیسی کاملا انسان شد، اهمیتی حیاتی دارد. یوحنا موضوع را آزمونی می‌داند برای تشخیص کسانی که روح خدا را دارند از آنانی که او را ندارند؛ او می‌گوید که انبیای دروغین و فریبکار، این موضوع را انکار می‌کنند که عیسی در جسم ظاهر شد (اول یوحنا ۴: ۱-۲).

عیسی خدا است

عیسی از خصوصیاتی الهی برخوردار است. او موجودی ازلی است که همواره خدا بوده است (یوحنا ۱: ۱-۲، ۱۷: ۱-۵۵). عیسی در آفرینش جهان نقش داشته است (یوحنا ۱: ۳، کولسیان ۱: ۱۶-۱۷، عبرانیان ۱: ۲). خدا در عیسی بوده و عیسی در خدا (یوحنا ۱: ۱۰، ۱۷: ۲۱، ۲۳). عیسی پسر یگانه یا نخست زاده خدا خوانده شده است (یوحنا ۳: ۱۶-۱۸، کولسیان ۱: ۱۵، ۱۸، عبرانیان ۱: ۶).
کتاب مقدس به شکل مشخص خاطر نشان می‌سازد که عیسی پدر را به ما نشان داده است (یوحنا ۱: ۱۸، ۱۴: ۹۹) و نیز این که اوصورت خدای نادیده (کولسیان ۱: ۱۵) و خاتم جوهر خدا است (عبرانیان ۱: ۳۳). کتاب مقدس همچنین خاطر نشان می‌سازد که عیسی با خدا یکی است (یوحنا ۱۰: ۳۰، ۱۷: ۱۱، ۲۲) و با او برابر است (فیلیپیان ۲: ۶۶). در واقع، کتاب مقدس صریحا اعلان می‌کند که عیسی خدا است (یوحنا ۱:، رومیان ۹: ۵، عبرانیان ۱: ۸). عیسی فقط از بخشی از الوهیت برخوردار نیست، بلکه پُری الوهیت در او ساکن است (کولسیان ۱: ۱۹، ۲: ۹). او کاملا خدا است.

عیسی مسیح کیست؟

 عیسی اسامی و لقب‌های بسیاری دارد. نام «عیسی» یعنی «کسی که نجات می‌دهد». ما معمولا لقب «مسیح» را به نام او اضافه می‌کنیم. واژه «مسیح» از واژۀ عبری «ماشَیخ» گرفته شده شده است «مسیح» یا «ماشیخ» به معنی «مسح شده» یا «کسی که خدا او را برای خدمت مسح کرده» می‌باشد.
 زمانی که عیسی چشم به جهان گشود، یهودیان چند صد سال بود که در انتظار آن شخص «مسح شده» بودند. اشعیای نبی در مورد ماشیخ موعود نوشته بود که او کسی است که گناهان و غمهای انسانها را بر خود می‌گیرد (اشعیا ۵۳: ۱-۱۲)؛ او نوشته بود که مسیح حتی خدای قدیر و پدر سرمدی و سرور سلامتی خوانده خواهد شد (اشعیا ۹: ۶۶). با وجود این، یهودیان در انتظار  پادشاهی بودند که ایشان را در راه پیروزی سیاسی بر امپراطوری روم رهبری نماید. آنان اعتقاد نداشتند که ماشیخ موعود، پسر خدا خواهد بود که باید همانند یک انسان بر زمین بیاید و اینکه بر صلیب بمیرد.
اصطلاحات «پسر خدا» و «پسر انسان» اصطلاحات دیگری هستند که در مورد عیسی به کار گرفته شده‌اند (به مرقس ۲: ۱۰۰، یوحنا ۱: ۱۴، ۱۸، ۳۴ و ۵: ۲۵-۲۷  مراجعه کنید). واژه «پسر خدا» معمولا بر الوهیت عیسی تاکید دارد و واژه «پسر انسان» معمولا بر نقش او به عنوان مسیح. در عهد عتیق، مسیح «پسر انسان» نامیده شده است. (دانیال ۷: ۱۳-۱۴). اگر چه این مسیح یا «پسر انسان» از آسمان نازل می‌شد و پرستشی را که شایسته خدا بود، برای خویشتن می‌پذیرفت، اما عیسی در طول زندگی بشری خود، هر گاه که واژه «پسر انسان» را به کار می‌گیرد، بر انسانیت خود تاکید دارد (متی ۸: ۲۰؛ ۱۱: ۱۹؛ ۱۷: ۲۲-۲۳). این واژه‌ها در متی ۲۶: ۶۳-۶۵، به شکل مترادف و هم معنی به کار رفته‌اند.
 ما باید در مورد عیسی مسیح دو موضوع را مدنظر داشته باشیم: نخست آن که وی کاملا انسان؛ دوم آن که او کاملا خدا نیز هست. او هم انسان است و هم خدا (رومیان ۱: ۳-۴).

Tuesday, September 11, 2018

کتاب مقدس چیست؟

واژه "کتاب مقدس (Bible)"، از واژگان لاتین و یونانی می آید که به معنای یک "کتاب" است چرا که کتاب مقدس کتابی برای همه مردم و تمام زمانهاست. کتابی است که شبیه هیچ کتاب دیگر نیست و در طبقه منحصر به خودش جای دارد.

کتاب مقدس شامل 66 کتاب مختلف است که شامل کتب شریعت، نظیر لاویان و تثنیه؛ کتب تاریخی نظیر عزرا و اعمال رسولان؛ کتب شعری، نظیر مزامیر و جامعه؛ کتب نبوت، نظیر اشعیا و مکاشفه؛ زندگی نامه ها، نظیر متی و یوحنا؛ و رسالات (نامه های رسمی) نظیر تیتوس و عبرانیان است.

نویسندگان
حدود 40 نویسنده بشری مختلف در نگارش کتاب مقدس همکاری کرده اند، که در طول یک دوره 1500 ساله نوشته شد. نویسندگان از پیش زمینه های مختلفی از قبیل پادشاهان، ماهیگیران، کاهنان، مقامات دولتی، کشاورزان، شبانان، و پزشکان بودند. از کل این گوناگونی، یک یکپارچگی باورنکردنی بیرون می آید که زمینه های مشترکی در سرتاسر آن بافته می شود.

یکپارچگی کتاب مقدس به خاطر این واقعیت است که این کتاب نهایتاً یک نویسنده دارد که خود خداست. کتاب مقدس "الهام خداست" (دوم تیموتائوس 16:3). نویسندگان بشری دقیقاً آنچه را که خدا از آنان می خواست که بنویسند را نگارش کردند و نتیجه آن، کلام کامل و مقدس خدا بود (مزمور 6:12؛ دوم پطرس 21:1).

تقسیمات
کتاب مقدس به دو بخش عمده تقسیم بندی می شود: عهد جدید و عهد عتیق. به طور خلاصه، عهد عتیق داستان یک ملت است، و عهد جدید داستان یک انسان است. آن ملت، به عنوان راهی بود که خدا بواسطه آن، این انسان یعنی عیسی مسیح را به جهان آورد.

عهد عتیق توصیف گر برپایی و حفاظت قوم اسراییل است. خدا وعده داد که از اسراییل برای برکت دادن کل جهان استفاده کند (پیدایش 2:12-3). زمانی که اسراییل به عنوان یک قوم و ملت برپا شد، خدا خانواده ای را در آن قوم بلند کرد که برکت از سوی آن خانواده بیاید: خانواده داوود (مزمور 3:89-4). سپس، وعده آمدن شخصی از خانواده داوود داده شد که برکت موعود را خواهد آورد (اشعیا 1:11-10).

عهد جدید آمدن آن انسان موعود را به تفصیل بیان می کند. نام او عیسی بود، و او نبوتهای عهد عتیق را به تحقق رساند، چرا که زندگی کاملی داشت، جان خود را داد تا نجات دهنده شود، و از مردگان برخاست.

شخصیت مرکزی
عیسی شخصیت مرکزی کتاب مقدس است و واقعاً تمام کتاب درباره اوست. عهد عتیق آمدنش را پیشگویی می کند و شرایط را برای ورود او به جهان آماده می کند و عهد جدید آمدنش و کارش را برای آوردن نجات به جهان گناه آلود شرح می دهد.

عیسی بیش از یک چهره تاریخی است؛ در واقع او بیش از یک انسان است. او خدا در جسم بشری است، و آمدن او مهمترین رویداد در تاریخ جهان است. خدا خودش یک انسان می شود تا تصویر قابل درک و روشنی از اینکه او کیست را به ما نشان دهد. خدا شبیه چیست؟ او شبیه عیسی است؛ عیسی، خدا در صورت بشری است (یوحنا 14:1؛ 9:14).

یک جمع بندی مختصر
خدا انسان را آفرید و او را در محیطی کامل قرار داد؛ اما انسان علیه خدا طغیان کرد و از آنچه را که خدا تمایل داشت باشد، سقوط کرد. خدا به خاطر گناه، جهان را زیر لعنت قرار داد اما بلافاصله نقشه ای را برای برگرداندن انسان و تمامی خلفت به جلال اولیه اش راه اندازی کرد.

به عنوان بخشی از نقشه رستگاری، خدا ابراهیم را از بابل به سوی کنعان بیرون آورد (حدود 2000 سال پیش از میلاد). خدا وعده پسرش اسحق و نوه اش یعقوب (که اسراییل نیز نامیده می شود) را به ابراهیم داد تا از طریق نسلی از آنان تمام جهان را برکت دهد. خانواده اسراییل از کنعان به مصر کوچ کردند و در آنجا رشده کرده تبدیل به یک قوم شدند.

حدود 1400 سال پیش از میلاد، خدا نوادگان اسراییل را تحت رهبری موسی از مصر بیرون آورد و سرزمین موعود یعنی کنعان را به میراث آنان درآورد. خدا از طریق موسی شریعت را به قوم اسراییل داد و عهدی با آنان بست. اگر نسبت به خدا وفادار بمانند و از خدایان دروغین قومهای اطرافشان پیروی نکنند، کامیاب خواهند شد. اگر خدا را فراموش کنند و بتها را یپروی کنند، آنوقت خدا قومشان را نابود خواهد ساخت.

حدود 400 سال بعد، در جریان سلطنت داوود و پسرش سلیمان، اسراییل به یک پادشاهای عظیم و قدرتمند درآمد. خدا به داوود و سلیمان وعده داد که یکی از نوادگانشان به عنوان پادشاهی جاوادنی حکمرانی خواهد کرد.

بعد از سلطنت سلیمان، قوم اسراییل منقسم شد. ده طایفه شمال "اسراییل" نامیده شد و حدود 200 سال دوام آورد تا اینکه خدا آنان را به خاطر بت پرستی شان داوری کرد. آشور، اسراییل را در سال 721 پیش از میلاد به اسارت در آورد. دو طایفه جنوبی "یهودا" نام داشت که کمی بیشتر دوام پیدا کرد، اما آنها نیز سرانجام از خدا روی گردانیدند. بابل، آنان را در حدود سال 600 پیش از میلاد به اسارت برد.
حدوداً 70 سال بعد، خدا با فیض خود باقیمانده اسیران را به سرزمینشان بازگرداند. اورشلیم، شهر پایتخت، در سال 444 پیش از میلاد بازسازی شد، و اسراییل یکبار دیگر هویتی ملی پیدا کرد. بنابراین، عهد عتیق بسته شد.

عهد جدید 400 سال بعد با تولد عیسی مسیح در بیت لحم گشوده شد. عیسی همان نواده ای بود که به ابراهیم و داوود وعده داده شده بود، کسی که نقشه خدا برای نجات بشریت و احیای خلقت را به تحقق رساند. عیسی وفادارانه کارش را کامل کرد، به طوری که به عوض گناه مرد و از مردگان برخاست. مرگ مسیح پایه ی یک عهد جدید با جهان است. تمام کسانیکه به عیسی ایمان دارند، از گناه نجات خواهند یافت و جاوادنه خواهند زیست.

عیسی پس از رستاخیزش شاگردانش را فرستاد تا آوازه زندگی اش و قدرت نجات بخشش را به همه جا پخش کنند. شاگردان عیسی به هر سو رفتند تا خبر خوش عیسی و نجات را پخش کنند. آنها در سرتاسر آسیای صغیر، یونان، و تمام امپراطوری روم سفر کردند. عهد جدید با پیشگویی بازگشت عیسی برای داوری جهان بی ایمان و آزادسازی خلقت از لعنت بسته می شود.

چه چیز مسیحیت را متمایز می کند

آنچه که مسیحیت را در مقایسه با سایر ادیان منحصر به فرد می کند این است که مسیحیت بیش از آنکه در رابطه با مراسم مذهبی باشد در مورد یک رابطه و مشارکت شخصی است. شخص مسیحی به جای آنکه خود را مجبور به اطاعت ازامر و نهی های مذهبی نماید، این هدف را دنبال می کند که رابطه ای بسیار نزدیک با خدای پدر داشته باشد. ایجاد این رابطه تنها حاصل کار مسیح و عملکرد روح القدس در زندگی مؤمنین است.
چون بنگرم بر صلیبت بینم آن فیض عظیمت بر رنج ها و زخم های تو بر پیروزی مهیبت بر فیض تو که جاری شد از خون و جسم تو عیسی شفا دادی از زخم هایت این روح سرگردانم را (صلیب تو تخت تو شد تا بر آن نشینی پادشاه تا آشکار سازی عشقت را بر روی کوه جلجتا پادشاهان جان میگیرند تا سلطان عالم شوند شاه من جان خود بداد تا سلطان قلبم شود) عاشقانه می سرایم چون دانم شاه من تویی فخرم تویی عشقم تویی عیسی مصلوبم تویی برتر ز هر قدرت تویی اول تویی آخر تویی نور تاریکی های من عیسی محبوبم تویی (صلیب تو تخت تو شد تا بر آن نشینی پادشاه تا آشکار سازی عشقت را بر روی کوه جلجتا پادشاهان جان میگیرند تا سلطان عالم شوند شاه من جان خود بداد تا سلطان قلبم شود)

هدف خدا برای زندگی انسان چیست؟

هدف خدا برای زندگی انسان چیست؟ پاسخ به این سؤال را می‌توانیم در معروف‌ترین آیۀ کتاب‌مقدس بیابیم که می‌فرماید: "خدا جهان را آنقدر محبت کرد که پسر یگانۀ خود را داد تا هر که به او ایمان آوَرَد هلاک نگردد، بلکه حیات جاویدان یابد." (انجیل یوحنا ۳:‏۱۶). این آیه به‌حق چکیده و جوهر تمام پیام کتاب‌مقدس است. نخست می‌فرماید که خدا جهان را بسیار محبت فرمود، یعنی مردم جهان را. این محبتِ او به این صورت جلوه‌گر شد که او پسرِ یگانۀ خود را به جهان فرستاد تا جان خود را بر روی صلیب، کفارۀ گناهانِ بشر سازد و تاوان گناهان ایشان را بپردازد. سپس هدف خدا از این عمل مطرح می‌شود؛ می‌فرماید: "تا هر که به او ایمان آوَرَد هلاک نگردد، بلکه حیات جاویدان یابد.". از این عبارت درمی‌یابیم که هدف خدا این است که انسان به‌خاطر گناهکار بودنش، به هلاکت و عذاب ابدی نرود، بلکه حیات جاویدان بیابد. این است هدف خدا برای انسان. هدف غایی خدا برای بشر این است که به ایشان حیات جاویدان ببخشد و ایشان برای هميشه در حضور مقدس او زندگی کنند، در یک دنیای روحانی و مقدس. اما اگر انسان به پسر خدا، عیسی مسیح خداوند، تنها نجاتدهندۀ بشر، ایمان نیاورد و زندگی خود را به او نسپارد، عذاب و هلاکت ابدی در انتظار او خواهد بود.

نام خداوند چیست

خداوند
در عهد قدیم دو واژه اصلی عبری برای نام خدا وجود دارد: یکی ” الوهیم“ است که در ترجمه‌های فارسی به ” خدا“ ترجمه شده، و دیگری ” یهوه“ است که در ترجمه‌های فارسی هم به یهوه و هم به ” خداوند“ ترجمه شده است. در واقع دو نام برای همان خدا وجود دارد. اغلب این نامها مانند ” یهوه خدا“ یا ” خداوند خدا“ با هم ترکیب شده‌اند (پیدایش ۲: ۴-۵).
"الوهیم“ یک نام معمول برای خداوند است. نام ” یهوه“ اهمیت خاصی برای یهودیان دارد. یهوه در عبرانی به معنای ” او هست“ می‌باشد. وقتی خداوند در مورد خودش سخن می‌گوید، او خودش را ” من هستم“ می‌نامد؛ وقتی یهودیان درباره خدا سخن می‌گویند، وی را ” او هست“ می‌نامند. یهوه برای یهودیان نام شخصی خداوند است. این حاکی از این امر است که او خدای عهد ایشان و آنها نیز قوم عهد او هستند (فهرست لغات: عهد مشاهده شود). تمامی این مفاهیم در بطن نام یهوه یا خداوند قرار دارند.
واژه ” خداوندا“ بطور معمول در عهد قدیم بکار برده نشده است. اما در هنگام استفاده به مفهوم حکمران، ارباب، یا قاضی و داور است.
در عهد جدید که به زبان یونانی نوشته شده است، نام عبری یهوه رؤیت نمی‌شود. و از اصطلاح ” خداوند“ هم برای خدا و هم برای مسیح استفاده شده است.

بخشیدن چـه مواردی را شامل می‌شود؟

 بخشیدن یعنی باطل کردن صورت حساب های اشخاصی که بما بدهکار هستند.  بخشیدن یعنی باطل کردن سـنـد حقوقی ای که ما از ضربه زنندگان خود داریم.  بخش...