وقتی پیلاطس فرمانده نظامی روم در اورشلیم فهمید که عیسی بیگناه است و به خاطر حسادت فریسیان دستگیر شده، چندین بار سعی کرد که او را آزاد کند. تا این که به او گفتند: "اگر عیسی را آزاد کنی دوست قیصر روم نیستی." و پیلاطس بلافاصله بدون کوچکترین مقاومتی حکم مصلوب کردن عیسی را صادر کرد. چـــرا؟
زیرا که دوستی با قیصر، منبع اصلی تمام منافع شخصی او بود و به این ترتیب منافعش بهخطر میافتاد. پیلاطس بعد از امضای حکم مصلوب کردن عیسی هنوز هم میدانست که او بیگناه است و در خودش حس گناه میکرد. بنابراین ظرف آبی خواست و در حضور همه " دستهایش را شست " و گفت: "من در برابر خون این شخص بیگناه هستم."
احتمالا با خودش میگفت: "من سعی خودم را کردم، میخواستم او را آزاد کنم ولی اینها نگذاشتند." درصورتیکه علت صادر کردن حکم مرگ مسیح منافع شخصی پیلاطس در دوستی با قیصر روم بود نه فقط جهل و تعصب کورکورانه فریسیان یهود.
فهمیدن و باور کردن حقیقت خیلی ساده است. ایمان داشتن به عدالت و راستی هم ساده است. آن چه برای خیلیها سخت و غیرممکن است این است که به خاطر حقیقتی که به آن ایمان دارند مجبور باشند منافع شخصی خود را از دست بدهند و دنیای شریر خوب میداند که اگر منافع شخصی افراد را به خطر بیندازد، آن وقت رنگ ادعاهای خیلی از مدعیان عوض خواهد شد.
دوست عزیز! باور داشتن حقیقت، زمانی به ایمان واقعی تبدیل میشود که بتواند از حصار منافع شخصی من و شما عبور کند، در غیر اینصورت یک باور سطحی بدون حس مسئولیت است، و چنین باوری نه تنها نمیتواند دریاها را بشکافد، دیوارها را فرو بریزد و کوهها را منتقل کند، بلکه حتی قادر نیست چهره آرایش کرده ادعاهای ایماندار بودنمان را حفظ کند.
Total Pageviews
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
ملاک محبت برای یک مسیحی چیست؟
کتاب مقدس مثل جواب هر سوالی، جواب این سوال را نیز به ما می دهد. کتاب مقدس کتاب محبت نامیده می شود. چون در آن خدا ما را محبت می نماید. کلا...
-
در انجیل یوحنا باب ۲۰ آیه ۷ می خوانیم که آن دستمالی که با آن سر و صورت عیسی مسیح را پوشانده بودند، به کناری همراه با پارچه های کفن انداخته ...
-
در لوقا باب نهم آیه ۵۷ ملاحظه میکنیم که شخصی به خداوند چنین میگوید؛ خداوندا هر جا روی تو را متابعت کنم ... پاسخ خداوند به این شخص حاکی ا...
-
معمول ترین مخالفت برای اعتقاد به امنیت ابدی برای نجات این است که ظاهرا به مردم اجازه می دهد هر طوری که دلشان می خواهد زندگی کنند و هنوز نجا...
No comments:
Post a Comment