محبـت جنبه عاطفی، احساسی و تمایلاتی شخص است.
راســتی جنبه قانونی، ضوابط و معیارها و استاندارهای زندگی است.
در صورت عدم تعـادل بین محبت و راستی ، هر دوی آنها مضر و خطرناک هستند.
راستی و ضوابط، بدون محبت یک مذهب خشک، بیروح، بیرحم و ظالمی میشود که حقوق دیگران را بخاطر تعصب به ضوابطش نادیده میگیرد و تلاش میکند همه از ضوابطش اطاعت کنند، و اگر نتوانست آنها را محکوم به نابودی میداند.
کلام خدا در (اول قرنتیان فصل سیزده) میفرماید: هرگونه فعالیتی بدون مـحبت مرده و باطل است.
محبت و عواطف بدون رعایت قانون هم یک نوع نشئهگی عرفانی خلسه وارانه است که همه چیز را محدود به احساس لحظهای میکند .
چنین شخصی خود را به هیچ ضابطهای جوابگو و مسئول نمیداند و همه چیز در احساسش خلاصه میشود و در برابر هرگونه سوالی بدون هیچ حس مسئولیتی میگوید: روح بمـن گفت، روح بمن نشان داد . . .
میپرسی چطور روح بتو گفت؟ میگوید: احـساس کردم، همین و بس .
در حالیکه روحالقدس ابتدا ما را به جمیع راستی و ضوابط هدایت میکند. (یوحنا 16: 13) و بعد ما را از نظر احساسی و عاطفی تسلی میدهد. (یوحنا 14: 26)
روحالقدس عامل راستی ادغام شده در محبت و محبت ادغام شده در راستی است. روحالقدس تعادل دارد او بدون محبت هرگز هدایت نمیکند و بدون هدایت هرگز محبت نمیکند.
بنابراین خشکه مقدسها نیاز دارند روغن روح خدا بر رویشان ریخته شود تا نرم شـوند و سرمست شدگان در بادۀ احساسات و هیجانات و خلسه روحی هم نیاز دارند الزام روح القدس بر آنها ریخته شود تا روحشان مسئول و جوابگوی اعمالشان باشد و احساساتشان در کنترل ضوابط کلام خدا قرار گیرد و نه فقط آنچه حس میکنند.
جلیل سپهر
No comments:
Post a Comment