دلایل بسیاری برای ناامیدی و دلسردی در این دنیای سقوط کرده وجود دارد. و تعجب برانگیز است که چرا بعضیها خوشحال هستند! سرد شدن ازدواجتان غمانگیز است. ناراحتکننده است که یک دوست عزیز به شما بیوفایی کند. از دست دادن شغلی که با جان و دل برایش تلاش میکردید، ناراحتکننده است. مواجهه با بیماری که حتی مطمئن نیستید میتوانید از آن جان سالم به در ببرید یا نه - دشوار است. سرکشی و از دست دادن فرزندان سخت است. دائماً در باب فسادهای سیاسی و دولتی شنیدن، عذابآور است. طرد و مسخره شدن به خاطر ایمانتان سخت است. غمانگیزاست که کلیسا بهجای اینکه محلی از شفا و اتحاد باشد، به مکانی از نفاق و جدل تبدیل گشته است. به نظر میرسد که هیچ چیز در زندگی پایدار نیست، و همه چیز رو به زوال است. مردم میمیرند، رویاها از دستمیروند، گلها پژمرده میشوند، زناشوییها، رفاقتها و جماعت کلیسایی محو میشوند. اگر به اطراف نگاه کنید، به نظر میرسد، این جهان کهن سالی که توسط خدا آفریده شده است، چندان درست پیش نمیرود و از هر جهت مکانی دلسردکننده است. سیاه چاله این جهان سقوط کرده شما را به سمت خود میکشد و همه چیز در حال فروپاشی است.
اما ناامیدی و دلسردی به همین جا ختم نمیشود. به نظر میرسد بشر از ایجاد تغییر اساسی هم ناتوان است. شما تمام تلاش خود را میکنید تا زناشوییتان را احیا کنید، اما راه به جایی نمیبرید. آگاه هستید که توانایی کافی برای تغییر دیگران را ندارید و قدرت محدودی برای دگرگون کردن شرایطتان دارید. به نظر میرسد شما دائماً در حال دست و پنجه نرم کردن با چیزهایی هستید که توان کمی برای تغییرشان دارید.
پس تسلی را در کجا میتوان یافت؟ تسلی در فیض است و این فیض، در این سخنان زیبا که در لوقا ۳۲:۱۲ مکتوب گشته آشکار میشود: «ای گلۀ کوچک، ترسان مباشید، زیرا خشنودی پدر شما این است که پادشاهی را به شما عطا کند.» با این سخنان همه چیز تغییر میکند. در این جاست که متوجه میشوید که شما درمقابل این جهان تک و تنها نیستید. بله، اگرچه شما شهروند این جهان سقوط کرده هستید واز شکستگی آن متأثر میشوید، اما نباید فراموش کنید که به قلمرو دیگری نیز تعلق دارید. شما متعلق به قلمرویی هستید که پادشاه آن بر هر چیز حکم فرماست و فرمانروایی او به جهت جلال خویش و صلاح شما است. آنچه که در حیطه تواناییهای شما نیست، تحت حکمرانی مطلق او میباشد. آنچه که شما از فهمش عاجز هستید، زیر نظر دقیق او قرار دارد. اما چیزی بیشتر از این است؛ با وجود زوال این جهان، پادشاهی او را پایانی نیست. مدتها پس از نابود شدن این قلمرو، شما با آن پادشاه تا به ابد در ملکوتش به سر خواهید برد.
برای تعمق بیشتر لوقا ۲۲:۱۲-۳۴ را بخوانید.
پس به شاگردان خود گفت: «از این جهت به شما میگویم که اندیشه مکنید بجهت جان خود که چه بخورید و نه برای بدن که چه بپوشید.
جان از خوراک و بدن از پوشاک بهتر است.
کلاغان را ملاحظه کنید که نه زراعت میکنند و نه میدروند و نه کاهدان و نه انباری دارند و خدا آنها را میپروراند. آیا شما به چند مرتبه از مرغان بهتر نیستید؟
و کیست از شما که به فکر بتواند ذراعی بر قامت خود افزاید.
پس هرگاه توانایی کوچکترین کاری را ندارید، چرا برای مابقی میاندیشید.
سوسنهای چمن را بنگرید چگونه رشد میکنند و حال آنکه نه زحمت میکشند و نه میریسند، امّا به شما میگویم که سلیمان با همۀ جلالش مثل یکی از اینها پوشیده نبود.
پس هرگاه خدا علفی را که امروز در صحرا است و فردا در تنور افکنده میشود چنین میپوشاند، چقدر بیشتر شما را ای سست ایمانان.
پس شما جویا مباشید که چه بخورید یا چه بیاشامید و مضطرب مشوید.
زیرا که امّتهای جهان، همۀ این چیزها را میطلبند، امّا پدر شما میداند که به این چیزها احتیاج دارید.
بلکه ملکوت خدا را طلب کنید که همهٔ این چیزها برای شما افزوده خواهد شد.
ترسان مباشید ای گلۀ کوچک، زیرا که خشنودی پدر شما است که ملکوت را به شما عطا فرماید.
آنچه دارید بفروشید و صدقه دهید و کیسهها بسازید که کُهنه نشوند و گنجی را که تلف نشود، در آسمان جایی که دزد نزدیک نیاید و بید تباه نسازد.
زیرا جایی که خزانۀ شما است، دل شما نیز در آنجا میباشد
No comments:
Post a Comment