Total Pageviews

Wednesday, September 17, 2025

اهميت سرود خوانى در كليساها

 در مزمور فصل22 آیه 4 آمده است: "پدران ما تو را ستایش کردند و بر تو توکل نمودند و تو نیز ایشان را نجات دادی نزد تو فریاد برآوردند و رهایی یافتند" 

و همینطور در افسسیان فصل5 آيه 19 نیزآمده است: "با یکدیگر درباره خداوند گفتگو کنید و سرودهای پرستشی و مزامیر برای یکدیگر بخوانید با هم سرودهای روحانی بخوانید و در دل خود برای خداوند آهنگ بسازید و بسرایید

"مزامیر داوود مشتمل بر150 دعا است که با خواندن آنها در اندوه و در شادی می توانی با خدای خود مناجات کنی و یا از شرایط سخت زندگی خود به او شکایت کنی او را ستایش کنی و از او طلب بخشایش کنی. 

مسیحیان در جلسات خانگی و در کلیساها این دعاها را در قالب سروده های ستایشی و نیایشی با یکدیگر می خوانند. 

پيانو و ارگ ابزار خوبی برای همراهی کردن این سرودهاست. 

امروزه از سازهای دیگری نیز در کلیسا استفاده می شود مانند گيتار. 

در حقیقت هر نوع سازی که با سروده ها هم آهنگی داشته باشد مورد استفاده قرار می گیرد. 

هر چه جان دارد خدا را بستايد. 

“هللویاه! خدا را در قُدسش بستایید! 

او را در فَلَکِ پرقدرتش بستایید! 

او را به سبب کارهای مقتدرانه‌اش بستایید! 

او را فراخور عظمتِ بسیارش بستایید! او را با نوای کَرِنا بستایید! 

او را با چنگ و بربط بستایید! 

او را با دف و رقص بستایید! 

او را با سازهای زِهی و نی بستایید! 

او را با سَنجها بستایید! 

او را با سَنجهای بلندآوا بستایید! 

هر چه جان دارد خداوند را بستاید!

Tuesday, September 2, 2025

چرا مطالعه مزامیر مهم است؟

 گرچه تمامی کتاب‌‌مقدس حقایق عجیبی را در بارۀ خدا آشکار می‌‌کند، اما کتاب مزامیر ما را برمی‌‌انگیزاند تا به خدا پاسخی عمیق و شخصی دهیم.


مزامیر دعوت به پرستش و نیایش است تا واقعاً به حضور خدا رفته، با او صمیمی شویم.


حال به برخی از کاربردهای مزامیر می‌‌پردازیم:


۱-‌‌‌‌‏ برای پرستش: ما برای پرستش خلق شده‌‌ایم! پرستش دعوت و هدف زندگی ماست.

اگر انسان خدا را نپرستد، سنگ‌‌ها برای خدا به فریاد در می‌‌آید!

مزامیر به ما کمک می‌‌کند تا عجایب غیرقابل وصف عمل و شخصیت خدا را بیان کنیم.

مزامیر بهترین کمک برای عشق ورزیدن به خدا با تمامی دل، جان، فکر و قدرت است.

متأسفانه گاه در کلیسا پرستش تنها زمانی رخ می‌‌دهد که موسیقی موزونی وجود داشته باشد.

در این پرستش مصنوعی اشخاص تنها به دنبال خدایی‌‌اند که نیازهای‌‌شان را برطرف کند.

اما مزامیر به ایمان ما عمق بخشیده، رابطه و پرستش ما را با خدا جهت می‌‌دهد.


۲-‌‌‌‌‏ برای دعا: ما به این ۱۵۰ مزمور الهام شده به‌‌شدت احتیاج داریم زیرا نمی‌‌دانیم چگونه باید دعا کنیم

رومیان ۸:‏۲۶

مزامیر ما را به چالش می‌‌کشد تا به‌‌طرز غیرقابل باوری جسورانه و در نهایتِ راستی دعا کنیم.

مزامیر ما را از گفتگویی پُرتملق و پُر ریا باز می‌‌دارد.

مسیحیان در ظرف دو هزار سال این مزامیر را سروده، عزیز داشته، و آنها را دعا کرده‌‌اند.

تا به امروز کتاب دعایی بهتر از کتاب مزامیر شناخته نشده است.


۳-‌‌‌‌‏ برای واقعی بودن: مزامیر به ما کمک می‌‌کند تا در انسانیت خود رشد کنیم.

این سروده‌‌ها به ما تعلیم می‌‌دهد که برای صادق بودن با خدا، اول باید با خود صادق بود.

برای مقدس بودن باید اول انسان بود! خدا برای اینکه به ما حکمت بیاموزد نخست باید پنهانی‌‌ترین نیّت‌‌های قلب ما را بر ما آشکار سازد.

مزمور ۵۱:‏۶

مزامیر به ما کمک می‌‌کند از اعماق وجود خود نزد خدا سخن گوییم.

مزمور ۱۳۰:‏ ۱، از اعماق عشق، از اعماق درد و رنج، و از اعماق وجود درهم‌‌ شکسته و پاره پارۀ خود.

در این ارتباط صادقانه به سطح عمیق‌‌تری از شناخت، عشق، و اعتماد به خدا می‌‌رسیم.


۴-‌‌‌‌‏ برای صمیمی بودن: مزامیر روایت رابطه‌‌ای بس شخصی و صمیمی است. خداوند داوود را «‌مردی مطابق دل خود خواند»

اول سموئیل ۱۳:‏۱۴

در مزامیر است که مفهوم این عبارت را بهتر درک می‌‌کنیم. مزامیر پنجره‌‌ای به‌‌سوی قلب داوود و دیگر مزمورنگاران است چرا که آنها تمامیت خود را به حضور خدا می‌‌ریزند.

اما چون چنین اشعاری از جانب خودِ خدا الهام شده است، می‌‌توان آنها را پنجره‌‌ای به قلب خودِ خدا نیز دانست.

با دعا کردن مزامیر به قلب خدا نزدیک می‌‌شویم.

Wednesday, August 20, 2025

رمز شکرگزارى چیست؟

 عیسی مسیح در برابر پنج هزار شکم گرسنه شکرگزاری می کند ولی شاگردانش نمی توانند شکرگزاری کنند.

عیسی مسیح در شام آخر نان را به دست می گیرد و شکرگزاری می کند ولی شاگردان نمی توانند شکرگزاری کنند.

عیسی مسیح در برابر قبر ایلعازر مرده شکرگزاری می کند ولی خواهران ایلعازر نمی توانند شکرگزاری کنند.

مشکل آنها چیست که نمی توانند؟

آنها چیزی را که مسیح می تواند ببیند را نمی توانند ببینند.

شکرگزاری انگیزه و دلیل می خواهد نه احساس به هیجان آمده و تقلیدی.

شاگردان پنج هزار شکم گرسنه می بینند، عیسی مسیح دوازده سبد نان و ماهی، و بعد از سیر شدن پنج هزار شکم گرسنه را می بیند.

شاگردان در شام آخر، آخرین شام قبل از مرگ را می بینند، عیسی قبر شکافته شده در صبح قیام از مردگان را می بیند.

خواهران ایلعازر برادر مرده خود را می بینند، عیسی ایلعازر زنده شده ای که چند لحظه دیگر در حال راه رفتن است را می بیند .

رمـز شکرگزاری همین است:

هرگاه بتوانیم در بدی ها نیکویی ها را، در تمام شدن ها آغاز شدن ها را، در تاریکی ها نور و در طوفانها آرامش را ببینیم آنگاه شکرگزاری ساده، خالص، و بدون تمنای بهشت و ترس از جهنم خواهد شد و همچون نهـری جوشـان بدون نیاز به تحریک و تهییج شدن از درونمان سرازیر می گردد.

کلید دیدن چیزهای غیر ممکن ایمان به خدای است که کارهای غیر ممکن می کند.

همواره با دلیل و انگیزه شکرگزاری کنید تا شکرگزاریتان تقلید دیگران و تکرار مراسم نباشد.

رابطه " عهد عتیق و عهد جدید " چیست؟

 بطورخلاصه بايد گفت عهدعتيق پايه واساسى است كه عهدجديد برروى آن بنا شده است.

معمارى كه مى‌خواهد ساختمان زيبايى بنا كند، بايد اول پايه را بسازد، ولى تا سقف ساخته نشده نمى‌توان كاررا كامل دانست. ديوارها وسقف ارزش واهميت پايه را ازبين نمى‌برد بلكه ساختمان كاملا روى پايه متكى است.

به همين طريق عهدعتيق پايه تاريخى نژاد بشرى را پى ريزى مى‌كند وگناهان وشكستهاى بنى نوع بشررا درطى قرون ظاهرمى‌نمايد و كلام خدا را بوسيله پيغمبران مقدس اعلام مى‌كند وروشن مى‌سازد كه بشر نمى‌تواند با تلاشهاى خود، خود را ازچنگ گناه نجات دهد ومژده مى‌دهد كه خدا فرموده كه نجات دهنده‌اى بفرستد تا وعده‌هاى عهدعتيق راعملى سازد.

عهدجديد نشان مى‌دهد كه چگونه خدا وعده خود راعملى ساخت وچطورنجات دهنده موعود آمد و به چه نحومژده نجات به تمام جهانيان  مى‌رسد.

اولی، كتاب وعده است و دومى انجام وعده.


مسيحی شدن، انجام يک سری مراسم خاص مذهبی و يا پيوستن به يک دين جديد نمی‌باشد

 رفتن به کليسا و انجام يک سری مراسم و تشريفات خاص مذهبی، بخودی خود، باعث مسيحی شدن کسی نمی‌شود.

 مسيحی شدن، به معنای برقرار گشتن يک رابطه و مشارکت حقيقی و خالص و شخصی، با خدا می‌باشد که خالق کل کائنات و ما انسانها است.


برطبق کلام خدا درانجيل شريف، رساله به روميان، فصل سوم، آيه ٢٣ "همه گناه کرده‌اند و از جلال خدا محرومند،". 

آدم و حوا، اجداد انسان، متأسفانه از خدا نافرمانی کرده و مرتکب گناه شدند و بهمين علت، گناه وارد نسل بشر شد وهمه را آلوده ساخت.

 اين موضوع را می‌توانيم در همه انسان‌ها مشاهده کنيم چون ما ذات و طبيعتی گناه‌آلود داريم و در افکار و سخنان و اعمال خود گناه می‌کنيم. کلام خدا، در رساله به روميان، فصل ششم، آيه ٢٣ می‌فرمايد: "زيرا مزدی که گناه می‌دهد موت است، . . ."

 و موت يعنی جدايی از خدا. چون خدا قدوس و پاک است و نمی‌تواند گناه را تحمل کند، با وجود عشق و محبتی که او نسبت به انسان دارد، رابطه و مشارکت و دوستی با انسان را رد می‌کند.

 انسان گناهکار، با وجود گناهان خود، نمی‌تواند به حضور خدای قدوس و پاک راه يافته و با او رابطه و مشارکت داشته باشد. ضمناً، انسان گناهکار با اعمالش که از ذات و دل آلوده به گناه او بيرون می‌آيد، نمی‌تواند خدا را خشنود بسازد مگر اينکه گناهانش آمرزيده شده و دل و وجودش از گناه پاک گردد.


خدا همچنين عادل است و گناه را بدون مجازات نمی‌گذارد. گناهکار به خاطر گناه، هرچه که باشد، خواه آنچه که اراده و خواست خدا بوده وانجام نداده و يا آنچه خواست خدا نبوده و انجام داده، در داوری به حق خدا محکوم و مجازات خواهد شد. 

بله، گناه، رابطه ما را با خدا از بين برده و مثل دره‌ای که در ميان دو کوه قرار دارد، جدايی در بين خدا و انسان بوجود آورده است.

 انسان گناهکار و محکوم به هلاکت، برای برقرار شدن رابطه‌اش با خدا، احتياج به نجات دهنده دارد يعنی شخصی که انسان را از گناه و نتايج شوم آن نجات داده و مثل پلی او را به خدا متصل کند.


در مورد نجات دهنده، خوب است بدانيم که اولاً، او بايستی کاملاً بی‌گناه و پاک باشد يعنی هم در ذات و هم در فکر و کلام و عمل، بدون گناه باشد. پس، نجات دهنده انسان، نمی‌تواند از نسل بشری باشد که آلوده به گناه است. بايد توجه داشت که نطفه عيسی مسيح، نجات دهنده بشريت، از انسان گناهکار در رحم مريم باکره قرار نگرفت بلکه براساس کتابمقدس: "مريم، مادر عيسی، از روح القدس حامله شد" (متی ١: ١٨ و ٢٠).

 عيسی مسيح، نجات دهنده بشر، نه فقط ذات و طبيعتی مقدس و بدون گناه داشت، بلکه هيچگاه در زندگی خود مرتکب گناهی نشد. 

در انجيل عيسی مسيح، در باره اين نجات دهنده بی‌همتا می‌خوانيم: "او هيچ گناه نکرد، و فريبی بر زبانش يافت نشد" (اول پطرس ٢: ٢٢). 

"ما به چنين کاهن اعظمی نياز داشتيم، کاهنی قدوس، بی‌عيب، پاک، جدا از گناهکاران، و فراتر از آسمانها" (عبرانيان ٧: ٢٦).

 دوماً، نجات دهنده انسان، بايد بتواند جريمه گناه ما را با خون و مرگ خود بپردازد، يعنی او بجای ما انسان‌ها مجازات گناهان ما را قبول کرده و بعوض ما بميرد. براساس کتاب مقدس، " زيرا جان هر موجودی در خون اوست و من خون را به شما داده‌ام تا برای کفاره جانهای خود، آن را بر روی قربانگاه بپاشيد. خون است که برای جان کفاره می‌کند" (لاويان ١٧: ١١). 

" . . . خود مسيح يک بار برای هميشه به خاطر گناه بشر مرد، يعنی يک شخص بی‌گناه در راه گناهکاران مرد تا ما را به حضور خدا بياورد . . ." (اول پطرس ٣: ١٨). 

" خون مسيح چقدر بيشتر انسان را پاک می‌گرداند، او خود را به عنوان قربانی کامل و بدون نقص به وسيله روح جاودانی به خدا تقديم کرد. 

خون او وجدان ما را از اعمال بيهوده پاک خواهد کرد تا ما بتوانيم خدای زنده را عبادت و خدمت کنيم" (عبرانيان ٩: ١٤).

واژه ” جهنم“ به چه مفهومی است؟

 جهنم معمولا به عنوان مکانی در نظر گرفته می‌شود که غیر ایمانداران تا ابد در آنجا مورد مجازات قرار می‌گیرند، در صورتیکه عالم اموات یا برزخ یک زندان موقتی است.

 اما مترجمین کتاب مقدّس گاهی اوقات برای ترجمه چندین واژه از جمله واژه ” برزخ“ از واژه ” جهنم“ استفاده کرده‌اند. 

برخی از این واژه‌های گیج کننده چه چیزی هستند؟ 


ابدون، هاویه - از آنجاییکه این نامها در آیاتی با نظم شعری دیده می‌شوند که در آنها از واژه ” عالم اموات“ نیز استفاده شده است، پس هم ابدون به هلاکت ترجمه شده (مزمور ۸۸: ۱۱؛ امثال ۱۵: ۱۱)، و هم هاویه (مزمور ۳۰: ۳) نیز به سادگی نامی تمثیلی برای برزخ و دوزخ یا گور است و نامهای مورد استفاده قرار گرفته به مفهوم جهنم نهایی نیستند. 

چاه هاویه چاه هاویه یا چاه بی انتها، مکانی است که شیطان بدرون آن انداخته شده است، بوضوح یک زندان موقت برای ارواح شریر است (مکاشفه ۹: ۱-۱۱؛ ۲۰: ۱-۳، ۷). 

از اینرو این مکان نیز جهنم نهایی نیست. 

از آنجاییکه نام عبری پادشاه چاه هاویه ابدون است (متن بالا مشاهده شود)، چاه هاویه ممکن است اسم دیگری برای برزخ یا دوزخ نیز باشد. 

جهنا این واژه عبری نام یک وادی در نزدیکی اورشلیم بود که در آنجا کودکان را برای بتها بر روی آتش قربانی می‌کردند (دوم پادشاهان ۱۶: ۳؛ ۲۱: ۶).

 این واژه تبدیل به مفهوم ” مکان مجازات با آتش غیر قابل اطفاء“ گردید، و عیسی بطور حتم از این واژه برای دریاچه آتش در ایام آخر استفاده کرده است (متی ۵: ۲۲؛ مرقس ۹: ۴۳).

 از اینرو تقریبا جهنا همواره به جهنم ترجمه شده است. 

دریاچه آتش مکاشفه ۲۰: ۱۳-۱۴ بوضوح یک مکان نهایی مجازات بوسیله آتش را توصیف می‌کند؛ حتی برزخ نیز به دریاچه آتش افکنده خواهد شد.

 این معمولا بخوبی درخور تعریف جهنم است. منظور از آتش جاودانی در متی ۱۳: ۴۲ و ۲۵: ۴۱ مطمئنا همین دریاچه آتش است. 

عالم اموات، برزخ این واژه‌های عبری و یونانی به نظر می‌رسد که نام یک محل باشند، در واقع محلی موقتی برای مجازات باشند.

 آنها نباید با مکان مجازات نهایی جهنم اشتباه گرفته شوند. 

اسفل سافلین مکانی است که یونانی‌ها معتقد بودند که شریرترین روح مردگان در بند شده و در اسفل سافلین شکنجه خواهند شد، اسفل سافلین ممکن است خود دوزخ یا مکانی عمیق تر از دوزخ باشد.

 زنجیرهای ظلمتی که در دوم پطرس ۲: ۴ به عنوان یک زندان موقتی برای فرشتگان سقوط کرده توصیف شده، شبیه همان چاه هاویه است.

Thursday, May 15, 2025

ملاک محبت برای یک مسیحی چیست؟

 کتاب مقدس مثل جواب هر سوالی، جواب این سوال را نیز به ما می دهد.

کتاب مقدس کتاب محبت نامیده می شود. 

چون در آن خدا ما را محبت می نماید. 

کلام خدا می گوید"او جهان را آنقدر محبت نمود که فرزندش را داد تا جهان را نجات دهد" (یوحنا 3:16) 

خدا محبتش را در عمل مرگ مسیح ثابت کرد (رومیان 5:8) 

ما هم خوانده شده ایم که خدا و انسانها را محبت کنیم. 

دنیا می گوید: Love is god اما مسیحیت می گوید 

‏God is love .خیلی جالب است که مسیح بزرگترین حکم اول و بزرگترین حکم دوم را به محبت اختصاص داد و آنها را مثلا به ایمان، تقدس و دانش مربوط نساخت!


حکم اول" محبت به خدا با تمام جان و فکر و دل و قوت "حکم دوم"محبت به دیگران به اندازه خودمان." 

و مسیح گفت بزرگتر از ایندو چیزی نیست. 

محبت تکمیل شریعت است. محبت مهمترین نیاز مردم دنیا می باشد. 

محبت ملاک زندگی مسیحی است و محبت داشته باش و هر کاری می خواهی بکن. 

چون با محبت ما دیگر قوانین خدا را هم احترام و اطاعت خواهیم نمود.


1- محبت و عطای زبانها:


" اگر به زبانهای آدمیان و فرشتگان سخن گویم، ولی محبت نداشته باشم، زنگی پرصدا و سنجی پرهیاهو بیش نیستم. "

اگر ما عطای زبانها (به زبان فرشتگان و یا زبان ناآموخته) را داشته باشیم و یا فن سخن وری عالی داشته باشیم ولی بدون محبت تنها سر و صدا راه انداخته ایم. 

بدون محبت (به خدا و انسانها) این عطا باعث برکت نمی گردد و حتی باعث لغزش خواهد بود. بدون محبت این عطایا خدا را جلال نمی دهد. 

خیلی جالب است که بدانید نه موسی، نه پولس و نه پطرس سخنوران خوبی نبودند ولی چون محبت داشتند باعث نجات مردم و جلال نام خداوند گشتند. به تمام کسانی که فکر می کنند چون عطای زبانها را دارند بنابرین روحانی تر از خواهران و برادران خود هستند، می گویم که ملاک خدا برای روحانیت محبت و تشبه به مسیح است نه عطایا. اگرچه عطایا نیز جای خود را در برنامه خدا دارند.


2- محبت و علم، ایمان و نبوت:


" اگر قدرت نبوّت داشته باشم و بتوانم جملۀ اسرار و معارف را درک کنم، و اگر چنان ایمانی داشته باشم که بتوانم کوهها را جا‌به‌جا کنم، امّا محبت نداشته باشم، هیچم. "

ببینید محبت چقدر بزرگ است که این عطایای عالی و آسمانی بدون محبت هیچ هستند. نبوت به این معنا است که خدا با شخصی صحبت می کند، امروزه نبوت به معنای آوردن پیامی نو که در کتاب مقدس آشکار نشده نمی تواند باشد، چون زمان چنین نبوتهایی تمام شده است. ولی امروز نبوت می تواند بصورت تشویق و بنا و نصیحت ایمانداران باشد. عطای علم کسانی دارند که چیزهای مخفی از دیگران را خدا به آنها مکشوف کرده است و عطای عالی ایمان که می تواند غیر ممکنها را ممکن سازد ولی همه اینها بدون محبت هیچند.

امروز دنیا واعظینی خوب، قهرمانان ایمان و شفا دهندگان زیادی دارد ولی نیاز امروز افراد دنیا محبت شدن است. ما مخالف عطایا نیستیم، ولی می خواهیم اهمیت محبت را بدانیم و عطایایمان را با محبت بکار ببریم، چون در غیر اینصورت حتی می تواند مضر و باعث جدایی و تفرقه کلیساها گردد.

شاید بپرسید آیا خدا چنین عطایای عظیمی را به کسی که محبت ندارد می دهد؟ 

به نظر من "نه " نمی دهد. 

ولی باید مواظب بود که بعداز داشتن این عطایا محبت خود را از دست ندهیم. ما باید در محبت رشد کنیم تا به حد محبت عیسی برسیم


اهميت سرود خوانى در كليساها

 در مزمور فصل22 آیه 4 آمده است: "پدران ما تو را ستایش کردند و بر تو توکل نمودند و تو نیز ایشان را نجات دادی نزد تو فریاد برآوردند و ...