رفتن به کليسا و انجام يک سری مراسم و تشريفات خاص مذهبی، بخودی خود، باعث مسيحی شدن کسی نمیشود.
مسيحی شدن، به معنای برقرار گشتن يک رابطه و مشارکت حقيقی و خالص و شخصی، با خدا میباشد که خالق کل کائنات و ما انسانها است.
برطبق کلام خدا درانجيل شريف، رساله به روميان، فصل سوم، آيه ٢٣ "همه گناه کردهاند و از جلال خدا محرومند،".
آدم و حوا، اجداد انسان، متأسفانه از خدا نافرمانی کرده و مرتکب گناه شدند و بهمين علت، گناه وارد نسل بشر شد وهمه را آلوده ساخت.
اين موضوع را میتوانيم در همه انسانها مشاهده کنيم چون ما ذات و طبيعتی گناهآلود داريم و در افکار و سخنان و اعمال خود گناه میکنيم. کلام خدا، در رساله به روميان، فصل ششم، آيه ٢٣ میفرمايد: "زيرا مزدی که گناه میدهد موت است، . . ."
و موت يعنی جدايی از خدا. چون خدا قدوس و پاک است و نمیتواند گناه را تحمل کند، با وجود عشق و محبتی که او نسبت به انسان دارد، رابطه و مشارکت و دوستی با انسان را رد میکند.
انسان گناهکار، با وجود گناهان خود، نمیتواند به حضور خدای قدوس و پاک راه يافته و با او رابطه و مشارکت داشته باشد. ضمناً، انسان گناهکار با اعمالش که از ذات و دل آلوده به گناه او بيرون میآيد، نمیتواند خدا را خشنود بسازد مگر اينکه گناهانش آمرزيده شده و دل و وجودش از گناه پاک گردد.
خدا همچنين عادل است و گناه را بدون مجازات نمیگذارد. گناهکار به خاطر گناه، هرچه که باشد، خواه آنچه که اراده و خواست خدا بوده وانجام نداده و يا آنچه خواست خدا نبوده و انجام داده، در داوری به حق خدا محکوم و مجازات خواهد شد.
بله، گناه، رابطه ما را با خدا از بين برده و مثل درهای که در ميان دو کوه قرار دارد، جدايی در بين خدا و انسان بوجود آورده است.
انسان گناهکار و محکوم به هلاکت، برای برقرار شدن رابطهاش با خدا، احتياج به نجات دهنده دارد يعنی شخصی که انسان را از گناه و نتايج شوم آن نجات داده و مثل پلی او را به خدا متصل کند.
در مورد نجات دهنده، خوب است بدانيم که اولاً، او بايستی کاملاً بیگناه و پاک باشد يعنی هم در ذات و هم در فکر و کلام و عمل، بدون گناه باشد. پس، نجات دهنده انسان، نمیتواند از نسل بشری باشد که آلوده به گناه است. بايد توجه داشت که نطفه عيسی مسيح، نجات دهنده بشريت، از انسان گناهکار در رحم مريم باکره قرار نگرفت بلکه براساس کتابمقدس: "مريم، مادر عيسی، از روح القدس حامله شد" (متی ١: ١٨ و ٢٠).
عيسی مسيح، نجات دهنده بشر، نه فقط ذات و طبيعتی مقدس و بدون گناه داشت، بلکه هيچگاه در زندگی خود مرتکب گناهی نشد.
در انجيل عيسی مسيح، در باره اين نجات دهنده بیهمتا میخوانيم: "او هيچ گناه نکرد، و فريبی بر زبانش يافت نشد" (اول پطرس ٢: ٢٢).
"ما به چنين کاهن اعظمی نياز داشتيم، کاهنی قدوس، بیعيب، پاک، جدا از گناهکاران، و فراتر از آسمانها" (عبرانيان ٧: ٢٦).
دوماً، نجات دهنده انسان، بايد بتواند جريمه گناه ما را با خون و مرگ خود بپردازد، يعنی او بجای ما انسانها مجازات گناهان ما را قبول کرده و بعوض ما بميرد. براساس کتاب مقدس، " زيرا جان هر موجودی در خون اوست و من خون را به شما دادهام تا برای کفاره جانهای خود، آن را بر روی قربانگاه بپاشيد. خون است که برای جان کفاره میکند" (لاويان ١٧: ١١).
" . . . خود مسيح يک بار برای هميشه به خاطر گناه بشر مرد، يعنی يک شخص بیگناه در راه گناهکاران مرد تا ما را به حضور خدا بياورد . . ." (اول پطرس ٣: ١٨).
" خون مسيح چقدر بيشتر انسان را پاک میگرداند، او خود را به عنوان قربانی کامل و بدون نقص به وسيله روح جاودانی به خدا تقديم کرد.
خون او وجدان ما را از اعمال بيهوده پاک خواهد کرد تا ما بتوانيم خدای زنده را عبادت و خدمت کنيم" (عبرانيان ٩: ١٤).
No comments:
Post a Comment